دل اگر دل باشد٬دلبر شناس نیز هست ..
و این حقیقت است که ٬
صدف تا سکوت بر لب دارد ٬ گوهرش به کام خواهد ماند
هیهات ! اگر به روی نااهل لب به تبسم بگشاید !
دیگر نه آنست که بود..
دلا ....
به روی که تبسم نمودی ؟!
و گوهرت را به که ارزان فروختی ؟!
تو که مولود دریایی ... به ساحلت چه احتیاج بود ؟...
که خاک را برگزیدی !
مگر نمیدانستی که در خاک زیستن٬پاک زیستن می خواهد و مرد راه ؟
و مرد راه٬جز به سکوت لب نمیگشاید ؟..
آری... این حقیقت است که ٬
دل اگر دل باشد دلبرشناس نیز هست.
بیچاره چوب کبریت
آتش از سرش شروع شد
ولی
بر جانش افتاد.
مراقب فکرت باش...
در پیوند ازدواج قرار نیست دو نفر فقط به هم برسند.
قرار است با هم به خدا برسند.
آنها را به گورشان حمل کردند، بی آنکه بر مرکبی سوار باشند. آنان را در قبر فرود آوردند بی آنکه خود فرود آیند.
چنان از یاد رفتند گویا از آباد کنندگان دنیا نبودند و آخرت همواره خانه شان بود.
آنچه را وطن خود می دانستند از آن رمیدند و در آنجا که از آن می رمیدند، آرام گرفتند.
و از چیزهای که با آنها مشغول بودند جدا شدند و آنجا را که سرانجامشان بود ضایع کردند.
اکنون نه قدرت دارند از اعمال زشت خود دوری کنند، نه می توانند عمل نیکی بر نیکی های خود بیفزایند.
به دنیایی انس گرفتند که مغرورشان کرد، چون به آن اطمینان داشتند سرانجام مغلوبشان کرد.
خدایا
آمده ام آشتی
با پایی که در چاله گناه آسیب دیده و با دسته گلی به نام توبه و پشیمانی
و عصایی در زیر بغل به نام دعا و مناجات
و مویی که در آسیاب زندگی سفیده شده
آری بنده فراری ات بازگشته...