"لَعَنَ اللَّهُ مَنْ قتلک وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ ظلمک وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ غَصَبَ حقک یا أُمَّاهْ"
امام علی علیهالسلام میفرماید: جَانِبُوا الْکَذِبَ فَإِنَّهُ مُجَانِبٌ لِلْإِیمَانِ الصَّادِقُ عَلَى شَفَا مَنْجَاةٍ وَ کَرَامَةٍ وَ الْکَاذِبُ عَلَى شَرَفِ مَهْوَاةٍ وَ مَهَانَة [3].
از دروغ بر
کنار باشید که از ایمان فاصله دارد، راستگو در مسیر نجات و بزرگوارى است
اما دروغگو بر لب پرتگاه هلاکت و پستى قرار گرفته است.
رسول خدا صلی ا... علیه و آله به امیرمومنان علی علیه السلام فرمودند: ای علی! شیعیان تو در روز قیامت رستگارند و چنان چه هر کس به یکی از آن ها اهانتی کند به تو اهانت کرده است و کسی که به تو اهانت کند، به من اهانت کرده است و هرکس به من اهانت کند، خداوند او را داخل آتش جهنم کند.
سپس فرمودند: چه عذاب دردناکی است! ای علی! تو از منی و من از تو، روح تو از روح من است و سرشت تو از سرشت من و شیعیان تو از زیادی سرشت ما خلق شده اند، هر کس آنان را دوست بدارد ما را دوست داشته و اگر کسی با آنان دشمنی کند با ما دشمنی کرده است و هر کس نسبت به آنان کینه بورزد به ما کینه ورزیده است و هر کس به آن ها مهر بورزد، به ما مهر ورزیده است. ای علی! شیعیان تو از تمام گناهان و عیب ها آمرزیده شده اند.
ای علی! بشارت ده به شیعیانت که من هنگام قرارگرفتن در مقام محمود شفیع آنان خواهم بود. ای علی! شیعیان تو شیعه خدا، یاران تو یاران خدا و دوستان تو دوستان خدا می باشند و حزب تو حزب خداست. خوشبخت است آن که دارای ولایت توست و بدبخت است کسی که با تو دشمنی کند.
ای علی! برای تو در بهشت گنجی است و تو مسلط بر آنی. جابر می گوید: روزی نزد پیامبر اکرم صلی ا...علیه و آله بودم، ناگاه رو به طرف علی بن ابیطالب (ع) کردند و فرمودند: ای ابوالحسن! آیا تو را مژده ای دهم؟
عرض کرد: بلی ای رسول خدا(ص)، فرمودند: جبرئیل از طرف خداوند به من خبر داد که هفت خصلت به شیعیان و دوستدارانت عطا شد: مدارا با آنان هنگام مرگ، انس هنگام رمیدن و وحشت مردم، روشنی در هنگام تاریکی، ایمنی در هنگام برپایی قیامت، عدالت در میزان عمل، گذشتن از پل صراط، داخل شدن به بهشت قبل از سایر مردم، در حالی که نور ایمان پیشاپیش و سمت راست آنان در حرکت است. (مشکاة الانوار فی غررالاخبار، الفصل الرابع فی منزلة الشیعه)واقعه ای را که می خوانید شب احیای بیست و یکم در حرم مطهر رضوی توسط حجت الاسلام رفیعی نقل شده است.
شهادت به ولایت حضرت علی(ع) هیچ گاه جزء اذان نبوده است. ولی مستحب است که انسان به دنبال شهادت به رسالت پیامبر(ص) این شهادت را نیز ذکر کند. به دلایلی که اشاره خواهیم کرد، شیعه افزودن «اشهد ان علیاً ولی الله» را به اذان نه تنها بدعت و مخالف کتاب و سنت نمی داند، بلکه بر افزودن آن نیز اصرار دارد.
حضرت امیر المومنین علی (ع ) فرزند ابوطالب شیخ بنی هاشم عموی پیغمبر اکرم (ص) بود که پیغمبر اکرم او را سرپرستی نموده و در خانه خود جای داده و بزرگ کرده بود و پس از بعثت نیز تا زنده بود ازآن حضرت حمایت کرد و شر کفار عرب و خاصه قریش را از وی دفع نمود .
علی ع بنا به نقل مشهور ده سال پیش از بعثت متولد شد و
پس از شش سال بر اثر قحطی که در مکه و حوالی آن روی دا د بنا به در خواست
پیغمبر اکرم ص از خانه پدر به خانه پسرعموی خود پیغمبر اکرم منتقل کردید.
و تحت سرپرستی و پرورش مستقیم آن حضرت درآمد پس از چند سال که پیغمبر اکرم
ص به موهبت نبوت نایل شد و برای نخستین بار در غار حرا وحی آسمانی به وی
رسید. وقتی که از غار رهسپار شهر و خانه خود شد وما جرارا فرمودعلی ع به آن
حضرت ایمان آورد. وباز درمجلسی که پیغمبرا کرم ص خویشاوندان نزدیک خود را
جمع کرده و بدین خدا دعوت نمود فرمود نخستین کسی از شما که دعوت مرا بپذیرد
خلیفه و وصی و وزیر من خواهد بود.تنها کسیکه از جای خود بلند شد و ایمان
آورد علی ع بود و پیغمبر اکرم ایمان او را پذیرفت و وعده های خود را درباره
اش امضا نمود. از این روی علی ع نخستین کسی است که به اسلام ایمان آورد و
نخستین کسی است که هرگز غیر خدای یگانه را نپرستید.
علی ع پیوسته ملازم
پیغمبر اکرم ص بود تا آن حضرت از مکه به مدینه هجرت نمود و در شب هجرت نیز
که کفار خانه آن حضرت را محاصره کرده بودند و تصمیم داشتند آخر شب به خانه
ریخته و آن حضرت را در بستر خواب قطعه قطعه نمایند علی ع در بستر پیغمبر
اکرم ص خوابید و آن حضرت از خانه بیرون آمده .رهسپار مدینه گردید
در
مدینه نیز ملازم پیغمبر اکرم ص بود و آن حضرت در هیچ زمان علی ع را کنار
نزد و یگانه دختر محبوبه خود فاطمه را به عقد آن حضرت درآورد. و در موقعی
که میان اصحاب خود عقد اخوت می بست او را برادر خود قرار داد. علی ع در
تمام جنگهاپی که پیغمبر اکرم ص شرکت داشتند حاضر شد جز جنگ تبوک که آن
حضرت اورا درمدینه به جای خود قرارداده بودودر هیچ جنگی پای به عقب نگذاشت.
و از هیچ حریفی روی نگردانید و در هیچ امری با پیغمبر اکرم ص مخالفت نکرد
چنانکه آن حضرت فرمود هرگز علی از حق و حق از علی جدا نمی شوند.علی ع روز
رحلت پیغمبر اکرم سی و سه سال داشت و با اینکه در همه فضایل دینی سرآمد و
در میان اصحاب پیغمبر ممتاز بودبه بهانه اینکه وی جوان است و مردم
بواسطه خونهایی که در جنگهابه همراه پیغمبر اکرم ص ریخته با وی دشمنند از
خلافت کنارش زدند و به این ترتیب دست آن حضرت از شئون عمومی بکلی قطع شد
وی نیز به تربیت افراد پرداخت و بیست و پنجسال که زمان خلا فت سه خلیفه پس
از رحلت پیغمبر اکرم ص بودبدین ترتیب گذرانید و پس از کشته شدن خلیفه سوم
مردم با آن .حضرت بیعت نموده و به خلافتش برگزیدند
آن حضرت در خلافت خود
که چهار سال و نه ماه تقریبا طول کشید سیرت پیغمبر اکرم ص را داشت و به
خلافت خود صورت نهضت و انقلاب داده به اصلاحات پرداخت و البته این اصلاحات
بضرر برخی از سود جویان تمام می شد و از این روی عده ای از صحابه که
پیشاپیش آنها ام المومنین عایشــه و طلحــه و زیبــر ومعاویــه بودند خون
خلیفه سوم را دستاویز قرار داده سر به مخالفت برداشتـه و بنای شورش
وآشوبگری گذاشتند .
آن حضرت برای خوابانیدن فتنه , جنگی با ام المومنین
عایشه و طلحه و زیبر در نزدیکی بصره که به جنگ جمل معروف است و جنگی دیگر
با معاویه در مرزعراق و شام که به جنگ صفین معروف است و یکسال و نیم ادامه
یافت و جنگی با خوارج در نهروان که به جنگ نهروان معروف است کرده و به
این ترتیب بیشتر مساعی آن حضرت در ایام خلافت خود صرف رفع اختلافات داخلی
شد و پس از مدتی صبح روز نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجری در مسجد کوفه در
سر نماز .بدست یکی از خوارج ضربتی خورده و در شب بیست و یکم ماه شهید شدند .
امیرالمومنین
علی ع به شهادت تاریخ و اعتراف دوست و دشمن در کمالات انسانی نقیصه ای
نداشته و در فضایل اسلامی نمونه کاملی ا ز تربیت پیغمبر اکرم ص .بود
.بحثهایی که در اطراف شخصیت او شده و کتابهایی که در این باره شیعه و سنی و
سایر مطلعین و کنجکاوان نوشته اند درباره هیچیک از شخصیت های تاریخ اتفاق
نیفتاده است
علی ع در علم و دانش داناترین یاران پیغمبر اکرم ص و
سایرمسلمانان بود و نخستین کسی است در اسلام که در بیانات علمی خود در
استدلال و برهان را باز کرد و در معارف الهیه بحث فلسفی نمود و در باطن
قرآن سخن گفت و برای نگهداری لفظ قرآن دستورزبان عربی را وضع فرمود و
تواناترین عرب بود در سخنرانی. علی ع که در زمان پیغمبر اکرم ص و پس ازآن
در همه جنگها شرکت کرد.
در شجاعت ضرب المثل بود هرگز ترس و اضطراب از خود نشان
نداد و با اینکه بارها ضمن حوادثی مانند جنگهای احد و حنین و خیبر و خندق
یاران پیغمبر اکرم ص و لشکریان اسلام لرزیدند و یا پراکنده شده فرار نمودند
وی هرگز پشت به دشمن نکرد و هرگز نشد که کسی از مردان جنگی دشمن با وی
درآویزد و جان به سلامت برد و در عین حال با کمال توانایی, ناتوانان را نمی
شکست و فراریان را دنبال نمی کرد و شبیخون نمی زد و آب بروی دشمن نمی بست .
حضرت علی ع در سال 40 هجری در ماه مبارک رمضان در شب نوزدهم ضربت خوردند .و در شب بیست و یکم به شهادت رسیدند
حضرت علی ع با همه وجود و خالصانه از حریم دین خدا حمایت کرد لحظه ای در آسایش نبود مخصوصا در ایام پر مخاطره حکومت عدل گسترش که نظیر آن وجود نداشته است.
پیامبر اکرم ص حضرت علی و خودشان را از یک شجره می دانستند و می فرمودند : .من و علی پدر این امت هستیم من شهر علم هستم و علی درب آن
وصیت امیر مومنان علی(ع)
انس بن مالک درباره امام حسن(ع)میگوید: "لم یکن أحد أشبه برسول اللّه ص من الحسن بن على(1)".
هیچ فردی از امام حسن(ع)شبیه تر به پیامبر(ص)نبوده است.
به اطلاع کلیه دوستداران اهل بیت(ع)می رسانیم
زندگی نامه امام جعفر صادق(ع) در ادامه مطلب می باشد
جهت مطالعه به ادامه مطلب مراجعه نمایید.
با تشکر مدیر وبلاگ
اگه دلت گرفته به این شماره زنگ بزن
پشت خط امام رضا منتظر شنیدن صداته
فقط سلام من رو هم به امام برسون و بگو منوهم به پابوسیش بطلبه
ارتباط با حرم مطهر امام رضا (ع) شماره تلفن: 05112003334
جوانی به رنگ رسول خدا (ص)
اوج کمال تو را در قامت سروگون و خُلق رسول گونهات باید جست. آنگاه که بین «صورت» و «سیرت» و زیبایی «جسم» و «روح» جمع کردی، و جوانی شدی در حد کمال:
بقیه در ادامه مطلب
شیخ انصاری (و نیز شیخ مرتضی انصاری) (زادهٔ ۱۲۱۴ ـ دزفول و درگذشتهٔ ۱۲۸۱ ـ نجف) با نام کامل شیخ مرتضی بن محمّد امین انصاری دزفولی از علمای شیعه قرن ۱۳ قمری است.
|
آیت الله قرشی دانشمند جهان اسلام و یکی از مورخان برجسته حوزه علمیه نجف بود که خدمات بسیاری را در رمینه تألیف کتب اهل بیت(ع) به تشیع ارائه کرد.
باقر فرزند شیخ شریف قرشی نجفی در
سال 1344 ق. (1926 م.) در شهر القاسم از توابع حله در کشور عراق در خانواده
ای اهل علم و تقوا به دنیا آمد.
پدر باقر یک روحانی در منطقه قاسم از مناطق حله بود. وی مادر خود را در
خردسالی از دست داد و در سن شش سالگی پدرش تربیت و تعلیم او را عهده دار شد
و وارد مدرسه دینی اهل بیت علیهم السلام شد.
جد وی مرحوم شیخ مهدی قرشی از شاگردان مرحوم میرزای بزرگ شیرازی بود. وجه
تسمیه این خاندان به قرشی از آن روست که این خانواده اصالتاً اهل منطقه شمس
شهر کوت و منتسب به عشیرهای به نام جعافره هستند و اگر کسی از این مناطق
به نجف میآمد به او قرشی میگفتند.
از آنجا که در اوان کودکی وی مدرسه رسمی وجود نداشت باقر و برادرش هادی در
مکتب و نزد علما و معلمان دینی به درس و تحصیل مشغول شد. وی پس از کسب
مقدمات، برای تحصیل مراحل بالاتر به نجف اشرف رفت.
باقر از سال 1380 ه.ق به درس خارج فقه و اصول پرداخت و سالیان طولانی از
محضر اساتید بزرگ نجف بهره برد. قرشی در این سالها با تعمق و مشقت بسیار،
کتب قدیمی و خطی که درباره تاریخ و فرهنگ اسلام بود را مطالعه کرد.
باقرمدتی به شاگردی شیخ باقر قفطان پرداخت و نوشتن و خط را آموخت و سپس
علوم زبان عربی را فراگرفت تا اینکه در علم نحو استاد و معروف شد. در این
هنگام به مدت هشت سال به تدریس گروهی از اهل علم در منزل خود و مسجد هندی
پرداخت و کتابی در شرح کتاب نحوی شواهد ابن ناظم تالیف نمود.
عشق به تألیف و تصنیف از کودکی همراه باقرشریف بود؛ به طوری که وی در همان
دوران آغاز تحصیل کتابی در شرح ابیات الفیه ابن مالک تألیف کرد. در دوران
تحصیلات بالاتر نیز وی به نگارش دروس شیخ محمد طاهر راضی، آیت الله خوئی و
دروس قبلی پرداخت و در کنار آن از تدریس علومی که با عشق و علاقه فراوان
آموخته بود غفلت نکرد.
وی درمنطق از محضر شیخ محمد علی الدمشقی، در بیان از محضر علامه شیخ عباس
مظف، درفقه و اصول سطح از محضر سید موسی البعاج، شیخ بشیر عاملی و آیت الله
العظمی سید محمود مرعشی نجفی بهره برد و در خارج فقه و اصول شاگرد آیت
الله ال خوئی، آیت الله شیخ محمد طاهر آل الشیخ راضی، شیخ محمد تقی
الایروانی و آیت الله سید محسن حکیم بود.
مرحوم علامه پس از فراگیری علوم مختلف دینی در محضر اساتید و علما به
نوشتن تاریخ علاقه مند شد و به خاطر اشتیاق فراوان برای نشر ارزش های اهل
بیت(ع) در این علم متخصص شد و تمام وقت خود را به نوشتن درباره شناخت اهل
بیت(ع) اختصاص داد.
اما تألیفاتی که باقرشریف را به عنوان علامه باقرشریف قرشی شهره آفاق
ساخت، کتبی است که درباره تاریخ و سیره اهل بیت عصمت و طهارت به رشته تحریر
درآورد. برخی از این آثار به شرح زیر است:
زندگی محرر اعظم و رسول اکرم محمد (ص) در 3 جلد؛ موسوعه امیرالمؤمنین (ع)
در 11 جلد؛ زندگی سیدة النساء فاطمه الزهرا (س)؛ زندگی امام حسن (ه) در 2
جلد؛ زندگی امام حسین (ع) در 3 جلد؛ زندگی امام زین العابدین (ع) در 2 جل؛
زندگی امام محمد الباقر (ع) در 2 جلد؛ موسوعه امام جعفر الصادق (ع) در 7
جلد؛ زندگی امام موسی بن جعفر (ع) در 2 جل؛ زندگی امام رضا (ع) در 2 جلد؛
زندگی امام جواد(ع)؛ زندگی امام هادی(ع)؛ زندگی امام حسن عسکری (ع)؛ زندگی
امام مهدی(عج)؛ عباس بن علی(ع) پیشوای کرامت و فداکاری در اسلام؛ زندگی
مسلم بن عقیل(ع)؛ حضرت زینب(س) نمونه جهاد در اسلام؛ اهل بیت(ع) در قرآن؛
أهل البیت در سایه سنت نبوی؛ أخلاق النبی و أهل بیته از جمله آثار آیت الله
قرشی است.
وی همچنین کتاب های اجتماع سقیفه؛ خطیرترین حادثه تاریخ سیاسی اسلام، نظام
سیاسی در اسلام، نظام تربیت در اسلام، النظام الاجتماعی فی الاسلام، نظام
خانواده در اسلام، النظام الاقتصادی فی الاسلام، انظمه الحکم والاداره فی
الاسلام، العمل و حقوق العامل فی الاسلام، هذه هی الشیعة، بحوث عقائدیه
مقارنه، الشیعة والصحابه، السجود علی التربة الحسینیة، أضواء علی زیاره أهل
القبور، سلامه القرآن من التحریف، الفقه الاسلامی تأسیس اصالته، تقریرات
فقه و اصول آیت الله خوئی (به صورت خطی در کتابخانه امام حسن(ع) در نجف
نگهداری میشود)، بررسی و تحلیلی درباره مختار ثقفی را در زمینه
اسلامشناسی، تاریخ، فقه، فرهنگ و اجتماع به رشته تحریر درآورده است.
خصوصیات آثار آیت الله قرشی
شیخ باقر شریف قرشی توانست با توجه به اختناق شدیدی که در عراق نسبت به
چاپ کتاب های دینی به خصوص در زمان رژیم صدام وجود داشت به تألیف و چاپ
کتاب هایی در زمینه اهل بیت (ع)، تشیع و عقاید اسلامی دست بزند. وی دراین
باره گفته بود به خاطر سانسور و نظارت شدید بر چاپخانه ها، برای نشر آثار
دینی شیعه به برخی چاپخانه ها پول میدادم تا آثار را منتشر کنند ولی نام
مؤسسات نشر لبنان، دمشق، قاهره و مانند آن را بزنند تا آثار منتشره ضبط
نشود.
توجه مؤلف در نگارش تألیفات به مسائل و نیازهای زمانه ویژگی دیگر تألیفات
آیت الله قرشی درباره اهل بیت (ع) و ابعاد مختلف نظامات اسلامی است. به
گونه ای که وی انگیزه اصلی خود از نگارش سیره الائمه الطاهرین (ع) را از
زمانی می داند که در گفتوگویی با شهید محمد باقر صدر از طرف شهید چنین ذکر
شد که کار علمی، موضوعی و روشمند در زمینه اهل بیت (علیهم السلام) صورت
نگرفته است. و نیز زمان عبدالکریم قاسم که تفکرات کمونیستی در حال گسترش
بود ایشان با مطالعات خود در این زمینه به نگارش کتاب های مختلفی از جمله
العمل و حقوق العامل فی الاسلام، فی انظمه الحکم و الاداره دست زدند.
مراجعه به کتاب های شیعه و سنی و استنادات آن ها و پرهیز از مراجعه صرف به
کتاب های شیعی از خصوصیت دیگر تألیفات این عالم شیعه به شمار می رود.
با مراجعه به تألیفات آیت الله قرشی درباره اهل بیت(ع) می توان سبک بخصوصی
از تاریخ نگاری را ملاحظه کرد. وی در تاریخ نگاری از مراجعه صرف به کتاب
های تاریخی پرهیز کرده و مبنای کار خویش در تألیف تاریخ أهل بیت (ع) را
احادیث و روایاتی که از آنان رسیده است قرار داده که با نثری روان نقل کرده
و حوادث تاریخی را از دل آن بیرون می کشد که خود منبع مهمی در دستیابی
خوانندگان به احادیث ائمه (ع) در زمینه های مختلف فقهی، علمی، سیاسی که به
صورت های مختلف از ائمه (ع) به دست ما رسیده است به شمار می رود. نویسنده
حتی دعاهایی که معصومین (ع) در شرایط گوناگون ارائه داده اند را نیزدر آثار
خود آورده است.
علاوه بر این که نقل و بررسی احادیث ابعاد مختلف زندگی اهل بیت(ع) را از
زبان خود آنان برای خوانندگان روشن می سازد، مؤلف به اوضاع زمانه به لحاظ
سیاسی، علمی، اجتماعی، اقتصادی، مذهبی نیز توجه داشته و با دادن اطلاعاتی
به خواننده، به بررسی جایگاه معصومین (ع) با توجه به روایات می پردازد.
به لحاظ محتوایی نویسنده سعی در مطرح نمودن ابعاد تازه و مطرح نشده تاریخ
معصومین (علیهم السلام) داشته است. به عنوان نمونه وی به بعد دیگری از
زندگی امام سجاد (ع) که علاوه بر زهد، بانی تمدن اسلامی و سازنده دوباره
اسلام بودند پرداخته و این که این امام شهر مدینه را مرکزی علمی ساختند، و
تحلیل اثر امام سجاد (ع) در رساله الحقوق و صحیفه سجادیه، زندگی و حیات
علمی امام (ع) از زمره آن است.
آیت الله قرشی در بخشی از کتاب خود در باره حیات علمی امام سجاد (ع) چنین
آورده است: امام سجاد (ع) مسجد پیامبر (ص) را محل مرکز مدرسه خود قرار داد و
در شبستان مسجد بحث و مذاکرات خود را برعلما و فقها القا می فرمود و این
مباحث شامل علم فقه، تفسیر، حدیث، فلسفه، علم کلام و قوانین رفتار و اخلاق
بود.
تألیفات وی علاوه بر این که ابعاد مختلف زندگی ائمه (ع) را نشان داده
اطلاعات مهمی نیز درباره اصحاب و شاگردان ائمه(ع) نیز به خوانندگان ارائه
می دهد که تلاش او را در رجال شناسی را نشان می دهد.
ویژگی دیگر نگارش کتابهای تاریخی این مؤلف این است که هر چند در ارائه
اطلاعات تاریخی به احادیث و روایات رسیده از ائمه (ع) توجه خاص داشته اما
به نقل صرف آنان نیز اکتفا نکرده و به لحاظ صحت و سقم احادیث از روش حدیث
شناسی شیعه و بررسی راوی و روایت به لحاظ سندی و عقلانی استفاده کرده است.
آیت الله قرشی با طرح تمام موضوعاتی که متضاد به نظر می رسد با منطق و به دور از هیاهو به نقد آراء و نظرات مختلف پرداخته است.
یکی از مسائل مطرح در تاریخ این است که آیا می توان نویسنده کاملا بی طرف
داشت یا خیر؟ و از آن جایی که عقاید هر شخص خواه ناخواه در زاویه دید
گوینده و نویسنده تأثیر می گذارد ـ که البته داشتن زاویه دید با طرفداری
مغرضانه تفاوت دارد ـ در تألیفات شیخ باقر شریف قرشی ضمن این که وی یک عالم
شیعی بوده و استنادش در تاریخ نگاری به احادیث ائمه(ع) است ویژگی خاصی
میبینیم. بر خلاف روش برخی افراد و مکاتب که ابتدا دیدگاه خود را مشخص
نموده و سپس با آوردن یک سری دلایل جریان مربوط به خود را به حق جلوه
میدهند، ایشان سعی نموده اند حوادث تاریخی و تاریخ معصومین(ع) را با آوردن
احادیث ائمه(ع) و دلایل عقلانی خود ارائه کرده وحقانیت آنان را اثبات
نماید.
با شیوع تفکرات سوسیالیستی در کشورهای عربی، مرحوم قرشی کتبی درباره معرفی
اسلام و مقابله با کمونیسم در عراق نوشت و خود را فداکارانه در تقابل با
قاسم رییس جمهور وقت عراق قرار داد و از اسلام در مقابل تئوری های الحادی
دفاع کرد.
تاسیس کتابخانه امام حسن(ع)
علامه شیخ باقر(ره) کتابخانه امام حسن(ع) را در حالی تاسیس کرد که آن زمان
به جز کتابخانه حسینی و کاشف الغطاء کتابخانه دیگری درعراق نبود. وی تلاش
زیادی برای تألیف انجام داد و به این باور رسید که بهترین خدمت به تفکر و
دانش، تاسیس کتابخانه است. به همین دلیل با همکاری برادرش شیخ هادی قرشی
کتابخانه امام حسن(ع) تاسیس شد ولی در ابتدا پاسخگوی تعداد کمی از علاقه
مندان بود و سپس توسعه یافت، تا اینکه پس از مدتی تلاش تعداد کتب موجود در
کتابخانه به صدهزار جلد رسید و البته تعداد چهارصد نسخه خطی نیز در آنجا
نگهداری می شد.
پس از مدتی با توجه به افزایش حجم کتب و علاقمندان کتابخانه ای با پنج
طبقه ساخته شد تا بتواند پاسخگوی مشتاقان علم باشد؛ که چهار طبقه آن برای
مراجعه علاقمندان و مخزن کتابخانه و طبقه پنجم جهت حضور پژوهشگران و اساتید
حوزه و دانشگاه اختصاص یافت.
این دانشمند بزرگ جهان معاصر و یکی از متفکران برجسته حوزه علمیه نجف با
تالیفات گرانسنگ خود کتابخانه ها را پربار ساخت و این تالیفات به شهرت
رسید. و به همین خاطر جایزه قدیمی ترین مؤلف عراق را از وزارت فرهنگ دریافت
کرد.
وی پنجاه سال آخر عمر بابرکت خود را صرف تالیف کتابه هایی پربار درزمینه معرفی سیره اهل بیت عصمت و طهارت کرد.
آیت الله علامه شیخ باقر شریف قرشی سرانجام پس از یک عمر خدمات علمی و
فرهنگی سترگ، و بعد از تحمل یک دوره بیماری طولانی روز 26 رجب 1433 (29
خرداد 1391) در 86 سالگی در نجف اشرف دار فانی را وداع گفت./
پرفسور محمد حسن گنجی، پدر علم جغرافیا و هواشناسی ایران، درگذشت.
پرزیدنت امریکایی (1809- 1865)
«آبراهام لینکلن» در 12 فوریه 1809 (همزمان با چارلز داروین) در خانواده
ای فقیر و در کلبه ای چوبی در مزرعه «سینکینگ اسپرینگ» به دنیا آمد. پدرش
«توماس لینکلن» و مادرش «ننسی هانکز» نام داشت و هر دو بی سواد بودند.
آبراهام یک خواهر بزرگتر به نام سارا لینکلن داشت که در سال 1805 به دنیا آمد. برادر کوچک وی، توماس در اوان کودکی جان سپرد.
والدین آبراهام
عضو کلیسای پروتستان بودند که به دلیل رد حمایت از برده داری، از کلیسای
بزرگ جدا شده بود. وی از دوران کودکی برخورد زیادی با احساسات ضد برده داری
داشت. با این وجود، هرگز به کلیسای پدر و مادرش و یا کلیساهای دیگر
نپیوست. در سال 1816، زمانی که لینکلن 7 ساله بود، همراه با پدر و مادرش به
بخش بری هند نقل مکان کرد. در این ناحیه، در کلبهای چوبی و بدون در و
پنجره زندگی می کردند که کف آن پر از علفهای وحشی بود. رختخوابهائی که
تشکهای آن را با برگ خشک پر کرده بودند، یک یا دو چهار پایه، یک میز و یک
کتاب مقدس، همه اثاث و دارایی آنها را تشکیل می داد. او بعدها پی برد که
این جابجایی بعضاً به دلیل برده داری و نیز به علت مشکلات اقتصادی موجود در
کنتاکی صورت گرفته است. در سال 1818، مادرش در سن 34 سالگی و بر اثر عارضه
ای جان باخت. اندک زمانی بعد، پدر لینکلن با سارا بوش جانستون ازدواج کرد.
سارا، لینکلن را مانند بچه های خودش بزرگ کرد و در مقایسه لینکلن با پسر
واقعی خودش چنین گفت : «هر دو بچه های خوبی بودند. اما اکنون که دیگر
هیچکدام نیستند، باید بگویم که آبراهام بهترین پسری بود که در تمام عمرم
دیدم » ( لینکلن، نوشته دیوید هربرت دونالد، 1995).
تحصیلات رسمی او احتمالاً فقط 18 ماه آموزش، آن هم به وسیله معلمان غیر
رسمی بوده است. در واقع، او خود آموخته بود، هر کتابی که می توانست، قرض می
گرفت و می خواند. بر انجیل، آثار ویلیام شکسپیر، تاریخ انگلستان و تاریخ
آمریکا کاملاً مسلط بود و خود شیوه ای بسیار ساده برای سخن گفتن برگزید که
حضار را - که به سخنان پرطمطراق عادت کرده بودند - متحیر می ساخت. روزی
کتابی کهنه و موش خورده از شرح زندگی واشنگتن بدست آورد، آنرا با دقت
فراوان خواند و بقدری شیفته آن شد که شاید اساس فکری و شخصیت ترقی جوی
آبراهام متاثر از آن باشد.
در ۱۸ سالگی، در دکانی کوچک مشغول به کار شد. در ۱۵ مایلی خانهاش،
دادگاههائی در فصول معینی از سال تشکیل میگردید. لینکلن گهگاه صبح زود خود
را به آنجا میرسانید و پس از آنکه تمام روز خود را به شنیدن سخنان
قاضیان و دادستان و متهمان می گذراند، شامگاهان به خانه باز میگشت. او
کتاب « قانون اساسی تجدید نظر شده ایالت ایندیانا» را نیز برای مطالعه به
عاریه گرفت. مدتی نیز به کمک برادر ناتنی خود، کشتی بی بادبان مسطح میساخت
و چون با دقت فراوان این کار را به انجام رسانید، صاحب کار، تصدی یک
کارخانه و همچنین دکان بزرگی در نیوسالم را به او واگذار نمود. لینکلن با
مشتریان رفتار خوبی داشت. یکبار از یک مشتری اشتباهاً حدود ۶ سنت اضافه
گرفته بود، شب هنگام دو سه مایل راه رفت تا مبلغ مزبور را به مشتری پس
بدهد.
لینکلن که در خانواده ای فقیر پا به دنیا گذاشت، در تمام طول زندگیش با
ناکامی مواجه شد. او در هشت دوره انتخابات شکست خورد و دو بار در کار تجارت
ناکام ماند و به درهم ریختگی روانی دچار شد. بارها امکان داشت که از همه
چیز دست بشوید و تسلیم شود، اما چنین نکرد و بزرگترین رئیس جمهور در تاریخ
آمریکا شد. لینکلن قهرمان بود و هیچ گاه اسیر یاس و ناامیدی نشد. وی در سال
1860 و در سن 51 سالگی به ریاست جمهوری آمریکا انتخاب شد و در سال 1865،
در آغاز دومین دوره ریاست جمهوری خود به قتل رسید وی در این مورد بیان
داشت:
« راهی خسته کننده و لغزنده بود، یک پایم لغزید و به پای دیگرم خورد تا آن
را هم از راه رفتن باز دارد، ولی من به خود آمدم و گفتم این صرفاً لغزشی
است، نه از پا افتادن».
آبراهام لینکلن پسر یک کفاش بود و زمانی که رئیس جمهور آمریکا شد، طبعاً همه اشراف زادگان سخت برآشفتند، و آزرده و خشمگین شدند.
در اولین روزی که میرفت تا نطق افتتاحیه خود را در مجلس سنای آمریکا
ارائه دهد، درست موقعی که داشت از جا برمیخاست تا به طرف تریبون برود،
اشراف زاده ای بلند شد و گفت : « آقای لینکلن، هر چند شما بر حسب تصادف
پست ریاست جمهوری این کشور را اشغال کردهاید، اما فراموش نکنید که همیشه
به همراه پدرتان به منزل ما میآمدید تا کفشهای خانواده ما را تعمیر کنید
و در این جا خیلی از سناتورها کفشهایی به پا دارند که پدر شما آنها را
ساخته است. بنابراین، هیچ گاه اصل خود را از یاد نبرید». این مرد فکر
میکرد با این کار او را تحقیر میکند؛ اما انسانهای عالیقدر فراتر از
تحقیرند. آبراهام لینکلن گفت :
« من از شما سپاسگزارم که درست پیش از ارائه اولین خطابهام به مجلس سنا،
مرا به یاد پدرم انداختید. پدرم چنان طینت زیبایی داشت، چنان هنرمند خلاقی
بود که هیچ کس قادر نبود کفشهایی به این زیبایی بدوزد. من خوب میدانم که
هر کاری هم انجام دهم، هرگز نمیتوانم آن قدر که او آفرینشگر بزرگی بود،
رئیس جمهور بزرگی باشم. من نمیتوانم از او پیشی بگیرم. در ضمن، میخواهم
به همه شما اشراف زادگان خاطر نشان سازم، اگر کفشهای ساخت دست پدرم
پاهایتان را آزار میدهد، من هم این هنر را زیر دست او آموختهام. البته من
کفاش قابلی نیستم، اما حداقل میتوانم کفشهایتان را تعمیر کنم. کافی است
به من اطلاع بدهید تا خودم شخصاً به منزلتان بیایم ».
سکوتی سنگین بر فضای مجلس حکمفرما شد.
لینکلن تلاش بسیاری برای لغو بردگی نمود و تصمیم گرفت تا برده فروشی را
بطور قطع براندازد. وی در 23 سپتامبر 1862به اعضای کابینه گفت، من با خدای
خود عهد کردهام که این عمل را انجام دهم و به دنبال آن، اعلامیه آزادی را
صادر نمود که به موجب آن، چهار میلیون برده آزاد می شدند. این اقدام
لینکلن، بزرگترین حادثه قرن نوزدهم به شمار میرود.
در 14 آوریل 1865 ( ساعت 10 و چند دقیقه شب )، پنج روز پس از پایان جنگ
داخلی 4 ساله آمریکا، آبراهام لینکلن رئیس جمهوری وقت این کشور در جایگاه
شماره 7 تماشاخانه فورد در مرکز شهر واشنگتن هدف گلوله « جان ویلکس بوث
John Wilkes Booth » یک بازیگر 26 ساله تئاتر و از هواداران کنفدراسیون
آمریکا ( طرفداران کاهش قدرت دولت مرکزی ــ جنوبی ها ) قرار گرفت و چند
ساعت بعد ( ساعت 7 و 22 دقیقه بامداد 15 آوریل ) درگذشت. ضارب موفق شد از
پنجره فرار کند و با اسبی که از قبل زیر پنجره آماده بود، از محل دور شد.
وی پس از تیراندازی به لینکلن، که در کنار همسرش نشسته بود و صحنه را
تماشا می کرد، فریاد زد : جنوب انتقام گرفت. بوث از فاصله یک متر و نیمی
تنها یک گلوله به پشت جمجمه لینکلن شلیک کرده بود.
نامه آبراهام لینکلن به آموزگار پسرش:
- او باید بداند که همه مردم عادل و صادق نیستند.
- به پسرم بیاموزید که به ازای هر آدم شیاد، انسانهای درست و صدیق هم وجود دارند.
- به او بگویید در ازای هر سیاستمدار خودخواه، رهبر باحمیتی نیز وجود دارد.
- به او بیاموزید که در ازای هر دشمن، دوستی هست.
- می دانم که وقت می گیرد، اما به او بیاموزید، اگر با کار و زحمت یک
دلار کسب کند، بهتر از این است که پنج دلار از روی زمین پیدا کند.
- به او بیاموزید که از باختن پند بگیرد و از پیروز شدن لذت ببرد.
- او را از غبطه خوردن برحذر دارید. به او نقش و تاثیر مهم خندیدن را یادآور شوید.
- اگر می توانید به او نقش مهم کتاب در زندگی را آموزش دهید.
- به او بگویید که تعمق کند:
به پرندگان در حال پرواز در دل آسمان،
به گلهای درون باغچه،
به زنبورها که در هوا پرواز می کنند، دقیق شود.
- به پسرم بیاموزید که در مدرسه بهتر است مردود شود، اما با تقلب به قبولی نرسد.
- به پسرم یاد دهید که با ملایم ها، ملایم و با گردن کشان، گردن کش باشد.
- به او بگویید به باورهایش ایمان داشته باشد، حتی اگر همه خلاف او حرف بزنند.
- به پسرم یاد بدهید که همه حرفها را بشنود و سخنی را که به نظرش درست می رسد، انتخاب کند.
- ارزش های زندگی را به پسرم آموزش دهید، اگر می توانید به پسرم یاد دهید که در اوج اندوه تبسم کند.
- به او بیاموزید که در اشک ریختن خجالتی وجود ندارد.
- به او بیاموزید که می تواند برای فکر و شعورش مبلغی تعیین کند، اما قیمت گذاری برای دل بی معناست.
- به او بگویید تسلیم هیاهو نشود و اگر خود را بر حق می داند، پای سخنش بایستد و با تمام قوا بجنگد.
- در کار تدریس به پسرم ملایمت بخرج دهید، اما از او یک نازپرورده نسازید؛ بگذارید که شجاع باشد.
دلم میان دو زلفت نهان شد ای مه روی |
زبهر آنکه زچشمت همی بپرهیزد |
|
نه بینی آنکه چو مر زلف را به شانه زنی |
سر دو زلف تو در شانه می درآویزد |
|
همی بترسم کو را برون برد زمیان |
چودید چشمت زو رستخیز می خیزد |
|
وگر بخسبد یک چشم زخم وقت سحر |
نسیم زلف تو آن خفته را برانگیزد |
|
وگر ببیند غماز غمزه تو دلم |
هلاک جان بود ارجان ازو بنگریزد |
چیست این باژگونه طبع فلک |
گاه دیوی ست زشت وگاه ملک |
|
زبس این پر گزافه قسمت او |
از حقیقت دلم کشیده به شک |
|
بی خرد زو نشسته تکیه زده |
زیر دیبای زرش خز و فنک |
|
با خرد را ازو به خورد وبه خواب |
زبرش آتش ست وزیر خنک |
|
گویی اردهر کرده داد وکند |
این چنین داد کی بود ویحک |
|
درک الاسفل است جای امید |
به درج مرد کی رسد زدرک |
|
نیکبختی چو آب ومن سمکم |
او زمن دور چون سم از سمک |
|
دیریابست تا کی این گله زو |
به جهان دم مزن ز لی و زلک |
|
فلک از طبع برنگردد وتو |
بی تکلف گله مکن زفلک |
هرآن کسی نباشد زاخترش اقبال |
بود همه هنر او به خلق نامقبول |
||||
شجاعتش همه دیوانگی فصاحت حشو |
سخن گزاف وکریمی فساد وفضل فضول |
||||
آنجا که درم باید انبار براندازم |
وانجا که سخن باید چون موم کنم آهن |
||||
چون باد همی گردد با باد همی گردم |
گه با قدح وبربط گه با زره وجوشن |
||||
اگر به دولت با رودکی نه همسانم |
عجب مکن سخن از رودکی نه کم دانم |
|
اگر به کوری چشم او بیافت گیتی را |
زبهر گیتی من کور بود نتوانم |
|
هزار یک زان کو یافت از عطای ملوک |
به من دهی سخن آید هزار چندانم |