آرزومان کربلا بود و نجف
جان و سر دادیم در راه هدف
چفیه هایمان رنگ و بوی یاس داشت
رنگ و بوی بیرق عباس داشت
یاد شبهایی که ما بودیم و مین
جستجوی مرگ در زیر زمین
همدم شبهایمان سجاده بود
حمله کردن خط شکستن ساده بود
حسرت رفتن در این دل مانده است
دست و پایم سخت در گل مانده است
عاشقان رفتند و ما جا مانده ایم
زیر بار غصه ها وا مانده ایم
برای دانلود روی نام رینگتون راست کلیک و Save link As یا Save Target را بزنید
نام |
حجم |
Rington 1 | 52 کیلوبایت |
Rington 2 | 49 کیلوبایت |
Rington 3 | 48 کیلوبایت |
Rington 4 | 87 کیلوبایت |
Rington 5 | 53 کیلوبایت |
Rington 6 | 97 کیلوبایت |
Rington 7 | 44 کیلوبایت |
محرم 1 | 391 کیلوبایت |
محرم 2 | 556 کیلوبایت |
محرم 3 | 686 کیلوبایت |
محرم 4 | 117 کیلوبایت |
دهه فجر 1 | 55 کیلوبایت |
دهه فجر 2 | 76 کیلوبایت |
دهه فجر 3 | 36 کیلوبایت |
دهه فجر 4 | 45 کیلوبایت |
آژانس شیشه ای 1 | 201 کیلوبایت |
آژانس شیشه ای 2 | 144 کیلوبایت |
آژانس شیشه ای 3 | 167 کیلوبایت |
از کرخه تا راین 1 | 235 کیلوبایت |
از کرخه تا راین 2 | 403 کیلوبایت |
از کرخه تا راین 3 | 216 کیلوبایت |
از کرخه تا راین 4 | 182 کیلوبایت |
از کرخه تا راین 5 | 205 کیلوبایت |
بوی پیراهن یوسف 1 | 126 کیلوبایت |
بوی پیراهن یوسف 2 | 162 کیلوبایت |
بوی پیراهن یوسف 3 | 183 کیلوبایت |
دستهای خالی | 156 کیلوبایت |
کجایید ای شهیدان خدایی | 120 کیلوبایت |
اخراجی ها | 232 کیلوبایت |
امام رضا 1 | 221 کیلوبایت |
143 کیلوبایت | |
جبهه | 519 کیلوبایت |
یاعَلیُّ یاعَظیمُ ، یاغَفُورُ یارَحیمُ | 67 کیلوبایت |
بسم الله نور | 87 کیلوبایت |
الهی | 56 کیلوبایت |
بَلغَ العُلی بکمالِهِ | 56 کیلوبایت |
أسماءُ الحُسنی (1) | 44 کیلوبایت |
أسماءُ الحُسنی (2) | 71 کیلوبایت |
اَللّهُمَّ رَبَّ شَهر رَمَضانَ | 87 کیلوبایت |
رحلت امام (1) | 70 کیلوبایت |
رحلت امام (2) | 176 کیلوبایت |
برگرفته از سایت شهید آوینی Aviny.com
به اطلاع کلیه عموم مسلمین می رسانیم مراسم یادواره شهداء 260شهید غرب بجنورد مورخه 92/06/31 در محل مسجد شهرک شاهد با حضور مداحان کشوری وبا حضور مسئولین استانی بعد از نماز مغرب وعشاء برگزار می گردد
لذا از کلیه علاقه مندان دعوت به عمل می آوریم تا در مراسم شهداء حضور بهم برسانند
در ادامه ودر پست جدید سین برنامه های این مراسم باشکوه را اعلام خواهیم کرد
باتشکر کلیه بچه های شهرک شاهد
میتوانید این مسأله را حل کنید؟؟
در طول دوماه جنگ تقریبا 17500کیلومتر مربع از خاک کشورمان اشغال شد
در طول هشت سال دفاع مقدس تقریبا 213250 نفر شهید شدند
در بدن انسان سالم تقریبا 5/5نیم لیتر خون وجود دارد
مساحت کف دست انسان تقریبا 76 سانتی متر مربع است
حال حساب کنید :
برای پس گرفتن هر وجب این خاک چقدر خون ریخته شده ؟؟؟؟
جواب: برای هر وجب خاک ایران ، تقریبا 51 قطره خون شهید داده شده .
بماند که عده ای هم زخمی و جانباز شدند که خون گرمشان در مناظق جنگی بوی تازگی میدهد .
حال !!!!
ما شرمنده شهداییم ؟؟؟ یا مدیون شهدا ؟؟؟ چرا؟؟؟
نمی دانم چه شد که کشکی کشکی آر پی جی زن و تیر بارچی دسته مان حرفشان شد و کم کم شروع کردند به تند حرف زدن و «من آنم که رستم بود پهلوان» کردن. اول کار جدی نگرفتیمشان. اما کمی که گذشت و دیدیم که نه بابا قضیه جدی است و الان است که دل و جگر همدیگر را به سیخ بکشند، با یک اشاره از مسئول دسته، افتادیم به کار.
اول من نشستم پیش آر پی جی زن که ترش کرده بود و موقع حرف زدن قطرات بزاقش بیرون می پرید. یک کلاهخود دادم دست تیربارچی و گفتم: «بگذار سرت خیس نشوی. هوا سرده می چایی!» تیربارچی کلاهخود را سرش گذاشتو حرفش را ادامه داد. رو کردم به آر پی جی زن و خیلی جدی گفتم: «خوبه. خوب داری پیش می روی. اما مواظب باش نخندی. بارک الله.» کم کم بچه های دیگر مثل دو تیم دور و بر آن دو نشستند و شروع کردن به تیکه بار کردن!
- آره خوبه فحش بده. زود باش. بگو مرگ بر آمریکا!
- نه اینطوری دستت را تکان نده. نکنه می خواهی انگشتر عقیق ات را به رخ ما بکشی؟!
- آره. بگو تو موری ما سلیمان خاطر. بزن تو بر جکش.
آن دو هی دستپاچه می شدند و گاهی وقت ها با ما تشر می زدند. کمک آر پی جی زن جلو پرید و موشک انداز را داد دست آر پی جی زن و گفت: «سرش را گرم کن، گراش را بگیر تا موشک را آماده کنم!» و مشغول بستن لوله خرج به ته موشک شد. کمک تیربارچی هم بهش برخورد و پرید تیربار را آورد و داد دست تیربار چی و گفت: الان برات نوار آماده می کنم. قلق گیری اسلحه را بکن که آمدم!» و شروع کرد به فشنگ فرو کردن تو نوار فلزی. آن قدر کولی بازی درآوردیم که یک هو آن دو دعوایشان یادشان رفت و زدند زیر خنده. ما اول کمی قیافه گرفتیم و بعد گفتیم: «به. ما را باش که فکر می کردیم الانه شاهد یک دعوای مشتی می شویم. بروید بابا! از شماها دعوا کن در نمی آد!»
کتاب رفاقت به سبک تانک صفحه 34
یکی از شعارهایی که موقع دویدن در دوی صبحگاهی جبهه میخوندیم و شادی و شعف خاصی به جمع رزمندگان میآورد این شعار بود که با آهنگی خاصی خوانده میشد و رزمندهها کلمه آخرش که «نرو» بود با هم تکرار میکردند و اون شعار این بود که:
مادرم میگفت جبهه نرو
جبهه میری،بسیج نرو
بسیج رفتی تخریب نرو
تخریب رفتی رو مین نرو
رو مین رفتی هوا نرو
هوارفتی زمین بیا
و... این جملات یکی از شوخی های جبهه بود.
ادامه مطلب
بر طبق احکام و قوانین اسلام انتخاب کنید نه بر طبق رابطه…بیایید ضابطه را حاکم بر انتخابات کنیم.
"شهید حسین پرستار"
با اخلاص در انتخابات شرکت نمایید و از خون شهیدان پاسداری کنید.
"شهید ملک حسین اسدی"
بدانید هر رایی که شما به صندوق می ریزید،
مشت محکمی است که به دهان ضد انقلاب و اربابان آمریکایی شان
می زنید و یک قدم او را وادار به عقب نشینی می کنید.
"شهید حیدر باقری"
دقت نمایید به چه کسی رای می دهید
که اگر خطا کنید
روز قیامت جوابگوی خون شهیدان خواهید بود.
"شهید عباس جوشقانی"
شهید
عادل عظیمخانی در وصیتنامهاش نوشته بود: روی قبرم مثل برادر فتحعلیزاده
گِلی باشد، زیرا در شهرمان کسانی هستند که نان روزمره خود را نمیتوانند
پیدا کنند و در زیر سقفهای گِلی زندگی میکنند. جنگ
بود و میدیدند که مردم با جان و دل به جبهه کمک میکنند، هر کسی هر چه
توان داشت، به جبهه کمک میکرد؛ از یک تخممرغ گرفته تا بعضیها که اموال و
املاکشان را پای پیروزی انقلاب اسلامی گذاشته بودند.
میدیدند که
برخی از مردم در روستاها به سختی خرج و مخارج زندگی را در میآوردند؛ چقدر
درک عمیقی داشتند آنهایی که این روزها ناظر بر کارهایمان هستند؛ درک عمیق
داشتند که مبادا سنگ قبری بر مزارشان گذاشته شود، در حالی که سقف خانههای
مردمشان گِلی است.
تصویر سمت راست شهید عادل عظیمخانی
شهید
«عادل عظیمخانی»، شهیدی از شهر خوی استان آذربایجان غربی است که در گلزار
شهدای شهرشان آرمیده است. مزار شهیدان عادل عظیمخانی و محمد فتحعلیزاده،
برای تک تک ما پیام دارد و خدا آن روز را از ما بگیرد که شرمنده شهدا
باشیم.
مزار شهید «عادل عظیمخانی»
مـــــادرم .. زمانی که خبر شهــــادت ِ مرا شنیدی گــــریه نکن ...!
زمان تشییع و تدفینم گــــــریه نکن ... !
زمان خواندن ِ وصیت نامه ِ من گـــــــریه نکن ... !
فقط زمانی گریه کن که اســـلام در خطر است
بسم رب الزهرا...
این روزها بدحجابی خیلی رواج پیدا کرده.این خانوم های محترم نمی
دونن که این
آرامش رو مدیون شهدایی هستند که همیشه برای حجاب اهمیت زیادی قائل بودند.
پرسید : ناهار چی داریم مادر ؟
مادر گفت : باقالی پلو با ماهی
با خنده رو به مادر کرد و گفت :
ما امروز این ماهی ها را می خوریم
و یه روزی این ماهی ها ما را می خورند
چند وقت بعد... عملیات والفجر 8 ... درون اروند
رود گم شد ...
و مادر تا آخر عمرش ماهی نخورد .....
معلم که خنده اش گرفته بود ،پرید وسط حرف علی و گفت : ببین علی جان ! موضوع
انشاء این بود که « در آینده می خواهید چه کاره بشین » .
باید در مورد یه شغل یا یه کار توضیح می دادی . مثلاً ،
پدر خودت چه کاره است؟
آقا اجازه:
شهید شده...
مادرم زمانی که خبر شهادتم را شنیدی گریه نکن ،
زمان تشیع و تدفینم گریه نکن ،
زمان خواندن وصیت نامه ام گریه نکن ،
فقط
زمانی گریه کن که مردان ما غیرت را فراموش می کنند و زنان ما عفت را .
وقتی جامعه ما را بی غیرتی و بی حجابی گرفت مادرم گریه کن که اسلام در خطر
است .
شهید سعید زقاقی
گام به گام عملی و مستند دوستی و انس با روح یک شهید
هممون میدونیم شهید زندست و به انقلابی که به ثمر رسونده, سر میزنه و مدام اونو از گزند خطرات و تهدیدات حفظ میکنه.
حالا تصور کنیم یا یکی از شهدا بتونیم رابطه دوستی - عاطفی برقرار کنیم....
فکر میکنین چه اتفاقی میفته !؟
روح شهید با روح شما رفیق و همراه میشه.
از فردا حضور شهید رو همیشه کنار خودتون احساس میکنید چون روح شما همیشه همراهتونه !
در طول روز هواتونو داره ( موقع درس خوندن, نماز و انجام طاعات, غذا خوردن, مسجد رفتن, گردش و همه فعالیته ها.... )
براتون مدام دعا میکنه چون شهدا فوق العاده رفیق باز بودن و هستند !
نه تنها برای نماز صبح که بعد از مدتی برای خوندن نماز شب هایی باصفا بیدارتون میکنن.
در هر مرحله از زندگی که چند گزینه انتخاب داشته باشید, به راحتی گزینه اصلح رو نشونتون میدن.
لذت بندگی, عبادت, طاعت و معنویت رو به دوست خودشون خواهند چشاند.
برای جوونهای در آستانه ازدواج, یه همسر خوب پیدا میکنن. یه دختر خانم یا آقا پسر خوب که اتفاقا اونم به شهید شما ارادت داره !!!
حالا به این مثلث فکر کنین :
شما + دوست شهید شما + همسر شما (ارادتمند دیگر شهید)
و در نهایت و اوج این رابطه این مثلث شکل خواهد گرفت :
شما + دوست شهید شما + خــدا
نسئل الله منازل الشهداء
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
گام (1) : انتخاب فقط 1 شهید
گام (2) : عهد بستن با شهید
گام (3) : شناخت شهید
گام (4) : هدیه ثواب اعمال خود به روح شهید
گام (5) : درگیر کردن خود با شهید
گام (6) : عدم گناه در حضور رفیق !
گام (7) : اولین پاسخ شهید
گام (8) : حفظ و تقویت رابطه تا شهادت
این آموزش توسط یکی از شهدای موجود در پوستر فوق ( بصورت الهام به یکی از دوستان مورداعتماد حقیر ) ارائه شده که بنده سراپاتقصیر وظیفه بازنشر اونو دارم و بابت این لطف الهی بینهایت شاکرم.
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
گام (1) : انتخاب فقط 1 شهید :
خیلی مهمه فقط یک شهید انتخاب کنید. نگید من به یه گُردان شهید رو میزنم بلکه یکیشون جوابمو بده ! شهدا در آخرالزمان اینقد غریب و مظلوم اند که منتظر یه نیت پاک و باصفا هستن تا خودشونو نشون بدن.
آلبوم شهدا رو باز کنید یا میتونید از عکس بالا کمک بگیرید. اولین ملاک انتخاب شهید قیافه و صورت شهیده. ببینید با لبخند کدوم شهید ته دلتون خالی میشه، ذوق میکنید، به وجد میایید !؟
آفرین. درسته. این همون دوست شماست.
گام (2) : عهد بستن با شهید :
یه جا که جلو چشمتون باشه بنویسید و امضاءکنید :
با دوست شهیدم عهد میبندم پای رفاقت او تا لحظه شهادت خودم خواهم موند و از تذکرات دوستانه او به هیچ وجه رو بر نمیگردونم.
گام (4) : هدیه ثواب اعمال خود به روح شهید :
از همین الان هر کار خیر و ثوابی انجام میدید مثل ( نماز واجب و مستحبی, ادعیه, زیارات, صدقه, حتی درس خواندن برای رضایت خدا, روزه و خمس و زکات و ....) سریع در ابتدا یا انتهای آن به زبان بیاورید :
( خدایا طاعت من اگرچه ناقص است ولی یه نسخه از ثوابشو هدیه میکنم به روح دوست شهیدم )
طبق روایات نه تنها از ثواب شما کم نمیشه بلکه بابرکت تر هم خواهد شد !
توجه : مطمئناً شهید با کمالات و رتبه ای که داره نیازی به ثواب ماها نداره. پس دلیل این گام چیه !؟؟
جواب : شما با اینکار ارادت و خلوص نیت و علاقتونو به شهید نشون میدید. یعنی به شهید میگید چیزی بهتر از ثواب اعمال یافت نکردم که تقدیم دوست کنم.
گام (5) : درگیر کردن خود با شهید :
░ سریعا همین الان عکس بک گراند گوشی موبایلتونو عوض کنین و عکس شهید رو بذارید.
از امروز همه پیامک ها و تماس هاتون توسط دوست شما بررسی میشه !
░ همینکارو برای دسکتاپ کامپیوتر هم انجام بدید.
░ محل کارتون, کیف جیبی, داشبورد ماشین, هرجا میتونید یه عکس یا نشونه از شهیدتون بذارید.
▒ صبح اولین نفر به دوست شهیدتون صبح بخیر بگید و شب هم آخرین شب بخیر...
▒ در طول روز تا میتونید با روح شهید حرف بزنید.
▒ مدام به او فکـــــــر کنید.
گام (6) : عدم گناه در حضور رفیق ! :
خود شهید اسم این گام رو گذاشته : آخرین حجاب !
روح شهید تا این گام 5 بسیار بسیار از شما راضیه و تمایل شدیدی به شروع رابطه داره ولی !
آیا در حضور دوستی معنوی روحانی به این باصفایی میتوان گناه کرد !؟
نگاه هامون, رابطمون با همکلاسی های نامحرم و اساتید نامحرم, چت با نامحرم, غیبت, دروغ, کاهل نمازی, کم فروشی, کم کاری در شغل, بداخلاقی در منزل و .....
جواب این سوال با خود شما....
گام (7) : اولین پاسخ شهید :
کمی صبر و استقامت در گام 6 آنچنان شیرینی ای در این گام برای شما خواهد داشت که در گام بعدی انجام گناه براتون سخت تر از انجام ندادن اونه !
░ با افتخار منتظر برخی نشانه ها باشید :
خواب دوست شهیدتونو میبینید.
مکاشفه ای در روز.
دعوت به قبور شهدا و راهیان نور جنوب و غرب.
پیامی, نشانه ای, گفتگویی و ......
انواع روزی های معنوی جدید...
گام (8) : حفظ و تقویت رابطه تا شهادت :
گام های سختی را گذرانده اید. درست است ؟
مطمئناً با شیرینی ای که چشیده اید از این مسیر خارج نخواهید شد.
نسئل الله منازل الشهداء
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
دانلود پوستر " دوست شهیدت کیه !؟ "
برای تسهیل کار دوستان, پوستری بصورت پشت و رو در قطع A4 بصورت رنگی و باکیفیت بالا طراحی شده.
حتما یک نسخه پرینت و در پایگاه مسجد و محله و دانشگاهتون نصب کنید.
این پیام بایستی به گوش جهانیان برسد.
فرمت PDF : لینک دانلود اصلی / لینک کمکی اول / لینک کمکی دوم
فرمت Xps : لینک دانلود اصلی / لینک کمکی اول / لینک کمکی دوم
فرمت Doc : لینک دانلود اصلی / لینک کمکی اول / لینک کمکی دوم
PNG کیفیت بالا : لینک دانلود اصلی / لینک کمکی اول / لینک کمکی دوم
در صحبت های خصوصی با دوست شهیدت منو هم یاد کن.
کافیه پس از بازنشر این مطلب معنوی, فقط یکی از بازدیدکننده های وبتون مسیر زندگیش عوض شه !
اونوقته که دین و دنیا و آخرتتون تضمینه انشالله تعالی.
سخنی با شهداء :
کاش کمی شرمنده می شدیم
سلام بردار شهیدم !نامت چه بود؟یادم رفته است .
سلام مرا هم به حضرت روح ا...برسان!برادر شهید من، خدا هنوز زنده است؟
نکند تو دیگر برادر من نباشی؟سلام برادر شهید من!
برادر! امروز دیگر بر سر خواهرم چادر نیست تا که خون سرخ تو سیاهتر باشد! برادر راستی، کربلا که اسطوره نبود، بود؟
سیدالشهدا را می شناسی ؟ من مایکل جکسون را می شناسم، وهاکبری فین را! تو چه طور؟ بیل گیتس را می شناسی ؟
در این دوره زمونه، حرف در بازنگری در دین خدا زده می شود، برای خدا هم نسخه می پیچند!برادر! خدا آیا حواسش نبود چه می گوید؟
اینجا گرگ ومیش است ! البته نه به خاطر اینکه خورشید هنوز سیاهی گرمش را بر سرمان نگسترانیده است، بلکه به خاطر شبیه بودن.
گرگ ها و میش ها! هم گرگ ها لباس میش پوشیده اند و هم میش ها تابلوی من گرگ هستم بر گردنشان آمیخته! برادر شهید من، فانوس داری؟ برای خودت نگه دار. من این وضع را دوست دارم.
تو را هم دوست دارم.
نکند از قاب عکس بیرون بیایی!
برادر شهیدم! بسیار دوستت می دارم اما از من مخواه. مخواه که مانند تو بیاندیشم و در اندیشه شهادت باشم. برادر اینجا آزادی اندیشه است! راستی در ملک خدا آزادی هست؟ نیست؟ خوب پس نمی فهمی چه می گویم، این آزادی که می گویم خیلی چیز خفنی است! گرگ و میش می کند همه جا را ، حتی بهشت را! برادر شهیدم! راستی نامت چه بود؟ یادم رفته است.............
(التماس دعا)
به گزارش گروه اینترنتی رهروان ولایت به نقل از خبرگزاری رسا، با حضور طلاب و فضلای حوزه علمیه قم نخستین سلسله همایشهای سبک زندگی با محوریت شهدای حجره، در مدرسه علمیه حقانی برگزار شد.
براساس این گزارش، در این مراسم که با حضور سردار فضلی همراه بوده مراسم بزرگداشتی برای شهیدان حججالاسلام شهید مصطفی ردانیپور، عبدالله و رحمتالله میثمی برگزار شد؛ همچنین در این مراسم شیوه سیاست ورزی، مبارزه و جهاد این شهدای بزرگوار مورد بررسی قرار گرفت.
گفتنی است، در مراسم بزرگداشت شهدای حجره، عطاالله میثمی برادر شهیدان رحمتالله و عبدالله میثمی با زنده نگهداشتن یاد و خاطر شهدا به بیان چند خاطره درباره برادران بزرگوار خود پرداخت.
میثمی در یکی از خاطرات خود به خاطره شیرینی درباره شب عروسی شهید حجتالاسلام مصطفی ردانیپور اشاره کرد و گفت: سال 62 بعد از آن که من و رحمتالله نماز مغرب و عشا را در مسجد خواندیم رحمتالله به من گفت امشب شب عروسی مصطفی(ردانیپور) است.
وی ادامه داد: من به خانه رفتم و سر وضع خود را مرتب کردم سپس با اخوی مرحوم سوار تاکسی شدیم و به مجلس عروسی رفتیم، آن روزها عروسیها مفصل برگزار نمیشد، شهید ردانیپور نیز به سبب این که طلبه بودند یک عروسی ساده در خانه برگزار کرده بودند.
میثمی تصریح کرد: بیشتر حاضران در مراسم عروسی طلبهها و دوستان بودند؛ پس از آن که شام را دادند شهید ردانیپور از آب حوض که در حیاط بود بر روی دوستان خود میپاشید و با آنها شوخی میکرد، ردانیپور بعد از شوخی با دوستان بر روی سکوی حوض ایستاد و گفت «این عروسی من نیست عروسی من موقعی است که در خون خودم بغلتم».
وی در پایان گفت: برای من بسیار عجیب بود که ردانیپور در شب عروسی در آن فضا و زمان این مطلب را بیان میکنند و ایشان بعد از عروسی به جبهه رفته و شهید شدند و هنوز هم برنگشتند.
آب طلایی شده : نماز صبح قضا شــده .
آخ جون تـرکش : جراحت ِ ناشی از تـرکش که منجـر به مرخصی میشـد .
آدمهـای قورباغه ای : نیروهـای غـواص اطلاعات عملیّــات خودی .
آدم کـُش ِ گـردان : امدادگــر ِ ناشی و تازه کـار .
آقا گــربه : نیـروی خودی که بـه کمیـن و شکار ِ دشمــــن میرفت .
از آن بتــــرس : نیروی خیلــــی افراطی در مذهب .
از ضامـــن خارج شدن : عصبـــانی شدن فرمانـــــده از نیروی تحت ِ امر خـود .
اسلام قوی ست : وضع تدارکات خوب است .
وهر آنچه در زمان نبرد حق علیه باطل مورد استفاده بوده
نکند عکس شهدا را ببینیم و عکس آنها عمل کنیم...
اگه به این روز اعتقاد نداری,
گِله ای نیست.
همینطوری بگرد !!
تازه اینا همش نیست بیا ادامه مطلبو ببین شاید ..........