مسجدشهداءبجنورد

.
مسجدشهداءبجنورد

با سلام مسجدالشهداء شهرک شاهدبا زیر بنایی بیش از 1000متر با همت والای اهالی محله ساخته شده و هم اکنون نمازگزاران در سه نوبت (صبح ،ظهر،شب)نماز را به جماعت اقامه می نمایند
آدرس :استان خراسان شمالی بجنوردخیابان امام خمینی غربی شهرک شاهد

نویسندگان

۱۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۲ ثبت شده است

http://beitollah.com/GA4Files/Image/Content/reshad.ir_masjed_chart.gif


شرح وظایف هیئت امنای مسجد:
ویژگی های هیئت امناء
اساس دین مقدس بر توحید بنیان شده است و در همه دستورات اعتقادی، اخلاقی و علمی آن، توحید تجلی یافته است به همین جهت مسجد به عنوان جایگاه ارتباط و انس با خداوند ارزشی والا یافته و در ابعاد مختلف زندگی امت اسلام نقش آفرین گشته است.
با عنایت به سیره پیامبر و امامان معصوم مسجد نه تنها متعالی ترین جایگاه عبادت و پرستش، ذکرو مناجات با حق تعالی است بلکه مسجد کانون فرهنگی و سرچشمه نظر معارف، تعلیم و تربیت، سیاست و جهاد، اقتصاد و مسایل اجتماعی بوده است بلکه به دیگر سخن، مسجد مهمترینو اصیل ترین سازمانی است که در جامعه مسلمانان در صدر اسلام با اهداف و وظایف خاص شکل گرفته و در طول تاریخ همچنان ادامه یافته است.
آری مسجد هموراه مرکز تجمع دلهای پاک مؤمنان و صالحان و نیک اندیشانی است که با حضور خویش به نجام پرستش خالصانه خداوند می پردازند و خویش را از هر معبودی جز او رها می سازند و با احساس پیوند عمیق روحی و قلبی و با سایر مؤمنان و به ویژه حاضران در آن مسجد امت اسلامی انسجام و وحدت بیشتری می بخشند.
بی تردید چنین آثار با شکوه فردی و اجتماعی، فلسفه استحباب نماز جماعت و تاکید بر انجام آن از سوی پیشوایان دینی بوده است.
بدینسان مسجد که مرکز تجلی نظم و وحدت و همدلی مومنان خداجوی و پایگاه نشر و معارف ناب دینی و جایگاه ارائه خدمات گوناگون علمی و فکری، اجتماعی و سیاسی و کانون تزکیه نفس و تهذیب روح و تحقق آمال و آروزهای حقیقت طلبان می باشد. جز با مدیریت صحیح و برخاسته از اخلاق و روشن بینی امام جماعت و همیاری پاک دلان روشن ضمیر، نمی تواند چنین رسالتی را انجام دهد.
به همین جهت برای بهسازی مساجد و ایجاد تحولی شگرف در این پایگاههای معنوی و مراکزی عبادی لازم است که جمعی از اهل فلاح و صلاح با توان و تعهد لازم، به عنوان هیئت امناء مسئولیت اداره امور مختلف مسجد را تحت اشراف و مدیریت امام جماعت آن مسجد بر عهده گرفته و با همت و تلاش و پیگیر مجدانه خویش آماده نمایند.
آری اینک در عصر نیاز و بازگشت بشر به معنویت و دوران توسعه و سازندگی این پایگاه رفیع آسمانی و مرکز تجمع دلباختگان الهی، چنان نقش و رسالت برجسته به مدیریت آگاه بصیر و شجاع و آشنا به زبان و ابزار روز نیازمند است تا بتواند با جاذبه های معنوی خود پذیرای نسل جوان باشد.
شرایط عضویت در هیأت امناء

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۲ ، ۱۲:۳۱
شهید گمنام



 ای برادر عزیز و همیشه در سنگر به هوش و آگاه باش که دشمن اصلی یعنی امریکای جهانخوار چون مار زخم خورده ای است که آرام نخواهد گرفت و همیشه در فکر ضربه زدن به انقلاب اسلامی ایران می باشد تا به جهان صادر نشود و تا ملتهای تحت ستم و مظلوم دنیا آگاه نشوند. برادران، دست از مبارزه بر علیه کفار جهان برندارید. شهید ناصر شمس شمیرانی

بهش گفتن: چرا هر بار که حال شوهرت خراب میشه می ایستی جلوش و ازش کتک میخوری؟
گفت: اگر خودمو نندازم جلو ، شروع می کنه خودش رو می زنه،
آنقدر می زنه تا داغون شه ، آخه توی جنگ موج اون رو گرفته ، دست خودش نیست.
می ایستم که به جای خودش ، من رو بزنه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۲ ، ۱۱:۳۶
شهید گمنام

سربازان ارتش آزاد سوری با عریان کردن این سرباز سوری و پوشیدن لباس های او، اقدام به ضرب و شتم غیرانسانی و بسیار شدید او کردند.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۲ ، ۱۱:۳۳
شهید گمنام


به اطلاع کلیه عموم مسلمین می رسانیم مراسم یادواره شهداء 260شهید غرب بجنورد مورخه 92/06/31 در محل مسجد شهرک شاهد با حضور مداحان کشوری وبا حضور مسئولین استانی بعد از نماز مغرب وعشاء برگزار می گردد 


لذا از کلیه علاقه مندان دعوت به عمل می آوریم تا در مراسم شهداء حضور بهم برسانند

در ادامه ودر پست جدید سین برنامه های این مراسم باشکوه را اعلام خواهیم کرد 


باتشکر کلیه بچه های شهرک شاهد



۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۲ ، ۱۰:۴۹
شهید گمنام

میتوانید این مسأله را حل کنید؟؟

در طول دوماه جنگ تقریبا 17500کیلومتر مربع از خاک کشورمان اشغال شد

در طول هشت سال دفاع مقدس تقریبا 213250 نفر شهید شدند

در بدن انسان سالم تقریبا 5/5نیم لیتر خون وجود دارد

مساحت کف دست انسان تقریبا 76 سانتی متر مربع است

 

حال حساب کنید :

برای پس گرفتن هر وجب این خاک چقدر خون ریخته شده ؟؟؟؟


جواب: برای هر وجب خاک ایران ، تقریبا 51 قطره خون شهید داده شده .

بماند که عده ای هم زخمی و جانباز شدند که خون گرمشان در مناظق جنگی بوی تازگی  میدهد .

حال !!!!

ما شرمنده شهداییم ؟؟؟ یا مدیون شهدا ؟؟؟ چرا؟؟؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۲ ، ۱۰:۳۵
شهید گمنام



  • اسرار ذکر «لا اله الا اللّه »

    «لا اله الا اللّه » توحیدِ عوام است و «لا اله الا هو» توحیدِ خواص مجردِ معنیِ «لا اله الا اللّه » عام است و در آن شریک اند ناقص و کامل و عامی و خاص بلکه جهود و ترسا .
     «لا اله الا اللّه » توحیدِ عوام است و «لا اله الا هو» توحیدِ خواص مجردِ معنیِ «لا اله الا اللّه » عام است و در آن شریک اند ناقص و کامل و عامی و خاص بلکه جهود و ترسا ... اما «لا هو الا هو» معنیِ لا اله الا اللّه به تمامی در آن مُضمر است لیکن در وی زیادتی است که آن زیادت را جز خواص ندانند و بدان نرسند و بر اندازه ی عقل عوام نیست.
     
    توحید عوام و خواص
    اما معنی لا اله الا اللّه را همه ی عوام فهم توانند کرد. پس چون بدانستی که معنیِ این سخن، تفاوت درجاتِ توحید است، بدان که توحید را درجات است. وی را ظاهری است که همگان دریابند و وی را حقیقتی است، تشبیه به جوز (گردو) توان کرد که وی را پوستی است و پوستِ وی را نیز پوستی است و وی را مغزی و مغز وی را نیز مغزی و آن روغن است؛ پس اگر خواهی که تفاوت درجاتِ توحید بدانی، بدان که اول درجه ی وی گفتِ لا اله الا اللّه است به زبان، بی اعتقاد دل و این توحید را نیز حرمتی است که سعادت این جهان بدان حاصل شود تا مال و خونِ وی معصوم شود و اهل و فرزند وی ایمن گردد.
     
    درجه ی دوم اعتقاد معنی این کلمه است بر سبیلِ تقلید، بی معرفتِ حقیقی و همه ی عوام خلق نیز بدین درجه رسیده اند. پس این قوم اهلِ نجات باشند اندر این جهان اگر چه به کمال سعادت اهلِ معرفت نرسند.
    درجه ی سوم آن بود که معنی این کلمه به برهانِ محقّق مکشوف شود.
    این سه درجات متفاوت است: اول صاحب مقالت است، دوم صاحب عقیدت است و سوم صاحب معرفت و از این هر سه هیچ صاحب حالت نیست و ارباب احوال دیگرند و ارباب معارف و اقوال دیگر.
     
    درجاتِ توحید
     
    درجه ی دیگر آن است که توحید در باطنِ وی بر آن اکتفا نکند که شهوت را مغلوب گرداند و هوی را زیر دست کند بلکه هوی و شهوت را به کلیّت محو کند تا از هیچ کار پیرو شهوت نباشد. این مرد اگر نان خورد نه برای آن خورد تا لذّت طعام یابد لیکن بر ضرورت خورَد و به قدرِ ضرورت خورَد تا قوّت طاعت و عبادت یابد. اگر بخسبَد برای آسایش نبود لیکن برای تجدید قوت عبادت را بود و ...
     
    درجه ی دیگر توحید آن است که توحید وی را از دستِ وی بیرون کند به کلّیت و از هر چه در عالم است بیرون کند. بلکه وی را از دست آخرت بیرون کند هم چنان که از دستِ دنیا و در پیش همّت و نظر و ادراک وی نه نفس وی ماند و نه هر چه در عالم است و نه دنیا و نه آخرت، جز حق تعالی نماند و خود را فراموش کند و هر چه جز حق است فراموش کند و از همه غایب شود و همه از وی غایب شود و نه وی ماند و نه عالم، حق ماند و بس.
     
    اهلِ بصیرت این حالت را «فناء» در توحید خوانند که جز از حق از همه فانی بود و فنای وی نیز از فنا، فانی بود و کمالِ توحید، خود این است ... دیگران گویند: معبود نیست جز خدا و این مرد گوید: موجود نیست جز او ... پس این سخن که موجود نیست جز وی درست بود. پس این که «لا هو الا هو» راست باشد که «هو» اشارت به موجودی بود که جز وی موجود نیست.
    هو جز در حقِّ وی درست نیست و اشارت جز به وی راست نیست.
    معنی «لا هو الا هو» این است، اگر کسی فهم این نکند، معذور است که بر اندازه ی هر فهمی نیست.
     
    معاملت و معرفت
     
    شُعَب و مقامات راه، بسیار است لیکن جمله ی آن از دو ورق بیرون نیست: اول ورقِ معاملت است و دوم ورقِ معرفت.
    معاملت، مقدمه ی معرفت است و بدایتِ معاملت، لقمه ی حلال است و نهایت معاملت، اخلاص در جمله ی اعمال است.
    چون از این نهایت درگذرد به بدایتِ ورق معرفت رسد و اول خطِّ این ورق، حقیقت «لا اله الا اللّه » است که به صفتی پدیدار آید.
     
    حکایت
     
    در حکایات مشایخ آورده اند که «شبلی» گفت که: من چهارصد استاد را خدمت کردم و بر این استادان چهار هزار حدیث خوانده ام و از این چهار هزار حدیث یک حدیث اختیار کردم و به عمل می آورم و باقی فرو گذاشته ام، زیرا که چون در این حدیث تأمل کردم خلاص و نجاتِ خود در این دیدم و نیز علم اولین و آخرین در این حدیث درج دیدم و حدیث این است که مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم به یکی از صحابه می فرماید: برای دنیایت به اندازه ی حضورت در دنیا کار کن و برای آخرتت به اندازه ی بقایت در آن کار کن و به اندازه ی نیازت به خداوند برای او کار کن و به اندازه ی طاقتت در جهنم برای آن کار کن
     
    محبوب و مُحِبّ
     
    آورده اند که «حاتم اصم» از شاگردان و مریدان «شقیق بلخی» بود. روزی شقیق به وی گفت: ای حاتم! چه مدت است که تو در محبتِ منی و سخنِ من می شنوی؟
    گفت: سی سال است. گفت: در این مدت چه علم حاصل کرده ای و چه فایده از من گرفته ای؟ گفت: هشت فایده حاصل کرده ام. شقیق گفت: من جمله ی عمر در سر و کار تو کرده ام و تو را بیش از هشت فایده حاصل نشده است؟ بگو این هشت فایده چیست؟ گفت: فایده ی اول آن است که در خلق جهان نگاه کردم و دیدم که هر کس محبوبی و معشوقی اختیار کرده اند و آن محبوبان و معشوقان بعضی تا مرضِ موت به ایشانند و بعضی تا موت و بعضی تا لبِ گور و پس همه از ایشان باز گردیدند و مونسِ وی نشد. پس من اندیشه کردم و با خود گفتم که محبوبْ آن نیک است که با مُحبّ در گور رود و در گور مونسِ وی باشد و چراغ گور وی باشد و در قیامت و منازل آن با وی باشد. پس احتیاط کردم و آن محبوب که این صفت دارد، اعمالِ صالح باشد. پس من آن را محبوبِ خویش ساختم تا با من در گور آید و ...
     
    فایده ی دوم آن است که در این خلق نگاه کردم و دیدم که همه ی خلق پیروی هوی کردند و بر مرادِ نفس رفتند و ... من به خلافِ نفس درآمدم و بر مجاهده ی وی کمر بستم تا در طاعتِ خدای تعالی آرام گرفت.
     
    فایده ی سوم آن است که در این خلق نگاه کردم و دیدم که هر کسی سعی ای و رنجی در این دنیا برده بودند و از این چیزهای دنیایی چیزکی حاصل کرده بودند و بدان خُرّم و شادمانه بودند ... اما من محصولی را که از دنیا اندوخته بودم در راه خدای تعالی نهادم و به درویشان ایثار کردم.
     
    فایده ی چهارم آن است که در خلق جهان نگاه کردم و قومی را دیدم که به کثرت اقوام افتخار می کنند و گروهی به زیادی مال و اولاد و ... من دانستم که پنداشت ها و گمان های خلق خطاست، پس تقوی اختیار کردم تا در حضرت حق تعالی از جمله ی گرامیان باشم.
     
    فایده ی پنجم آن است که در خلق جهان نگاه کردم و دیدم که هر قومی یکدیگر را نکوهش می کردند. چون بدیدم همه از حسد بود پس بر کسی حسد نبردم و به قسمتِ خدای تعالی راضی گشتم و با هر که در جهان [بود] صلح کردم.
     
    فایده ی ششم آن که در خلق دنیا نگاه کردم و دیدم که هر قومی یکدیگر را دشمن داشتند، هر کسی به سببی و غرضی، پس شیطان را دشمن داشتم و او را فرمان نبردم و نپرستیدم بلکه فرمانِ حق تعالی بردم و او را پرستیدم و بندگی ادا کردم.
     
    فایده ی هفتم آن است که در خلق نگاه کردم و دیدم که هر کسی در طلب قوت و معاشِ خود کوشش ها و سعی های بلیغ می نمودند و بدین سبب در حرام و شبهت می افتادند و ... پس من به خدای تعالی مشغول شدم و دانستم که روزی من برساند زیرا که ضمان کرده است.
     
    فایده ی هشتم آن است که در این مردم نگاه کردم و دیدم که هر کسی اعتماد به کسی و چیزی کرده اند. یکی به زر و سیم و یکی به کسب و پیشه و ...اما من توکل به خدای تعالی کردم و او بهترین کمک کننده است.
    پس شقیق گفت: من در تورات و انجیل و زبور و فرقان نگاه کردم و دیدم که این چهار کتاب به این فوایدِ هشتگانه می گردد و هر که بدین فایده ها کار کند و به عمل آورد، بر این چهار کتاب کار کرده باشد.


    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۲ ، ۱۱:۳۸
    شهید گمنام


    دلمو گره زدم به پنجرت دارم میرم

    دوست دارم تا برمی گردم گره ها رو وا کنی

    دوست دارم از حالا تا صبح محشرهمه شب

    من رضا رضا بگم، تو هم منو رضاکنی

    -------------------------------------------------

    می شود دل به امید تو تمنا نکند

    روح برگشته به ایوان تو غوغا نکند

    بعد چندی که میسر نشده دیدارت

    چشم در صحن تو و سیر تماشا نکند . . .

    میلاد امام رضا مبارک باد


    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۲ ، ۰۹:۰۶
    عشاق المهدی

    حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پیامی درگذشت والده‌ی سردار سرلشکر قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را تسلیت گفتند.

    متن پیام رهبر انقلاب به این شرح است:

    بسمه تعالی
    سردار سرلشکر قاسم سلیمانی درگذشت مادر گرامیتان را به شما و دیگر بازماندگان آن مرحومه تسلیت میگویم. زحمات و خدمات ارزشمند جنابعالی به اسلام و مسلمین، بیشک ذخیره‌ی ارزشمندی است در دیوان عدل الهی، برای مادری که چنین فرزندی را در دامان خود تربیت کرده است. رحمت و مغفرت الهی را برای آن مرحومه از خداوند متعال مسألت میکنم.
    سید علی خامنه‌ای
    ۱۳۹۲/۶/۱۹


    ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۲ ، ۱۲:۵۲
    عشاق المهدی

    افسران - ذکر صلوات

     
    وقتی که پیامبراکرم صلی الله علیه وآله و سلم در شب معراج به آسمان چهارم رسید، فرشته ای را دید که لوحی در پیش روی خود نهاده و به آن نگاه می کند و اشک می ریزد.
    آن فرشته متوجه حضور رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم در آسمان چهارم نشد
    لذا جبرئیل با بال خود او را متوجه حضور پیامبر کرد
    هنگامی که فرشته متوجه شد ، بلافاصله رکاب آن حضرت را بوسید ، تعظیم و اکرام نمود و عرض کرد: یا رسول الله مرا معذور دارید! چرا که نور زیادی از این لوح متصاعد بود و به همین جهت من متوجه حضور شما نشدم.
    آن حضرت فرمودند: در این لوح چه چیزی نوشته شده است؟ 
    فرشته عرض کرد: در این لوح نوشته است: لا اله الا الله، محمد رسول الله، علی ولی الله.
    سپس ملک گفت:من دو رکعت نماز بجا آورده ام که بیست هزار سال طول کشیده است. 
    به امر خدا پنج هزار سال در قیام و پنج هزار سال در رکوع و پنج هزار سال در سجود و پنج هزار سال در حال تشهد بوده ام. حالا ثواب این نماز را هدیه می کنم به امت شما. 
    حضرت فرمودند: امت من احتیاج به نماز تو ندارند. پس بدان که به عزت خدا هر کس از گناهکاران امت من یک بار صلوات بفرستند ، ثواب آن از بیست هزار سال طاعت تو برتر است.
    منابع:امالی صدوق، ج 3، ص 429
    لثالی الاخبار،ج3، ص 429
    ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۲ ، ۱۲:۳۷
    عشاق المهدی

    افسران - شیشه عمر اسرائیل

    ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۲ ، ۱۰:۴۰
    عشاق المهدی

                                                         

    رسول خدا صلی ا... علیه و آله به امیرمومنان علی علیه السلام فرمودند: ای علی! شیعیان تو در روز قیامت رستگارند و چنان چه هر کس به یکی از آن ها اهانتی کند به تو اهانت کرده است و کسی که به تو اهانت کند، به من اهانت کرده است و هرکس به من اهانت کند، خداوند او را داخل آتش جهنم کند.

    سپس فرمودند: چه عذاب دردناکی است! ای علی! تو از منی و من از تو، روح تو از روح من است و سرشت تو از سرشت من و شیعیان تو از زیادی سرشت ما خلق شده اند، هر کس آنان را دوست بدارد ما را دوست داشته و اگر کسی با آنان دشمنی کند با ما دشمنی کرده است و هر کس نسبت به آنان کینه بورزد به ما کینه ورزیده است و هر کس به آن ها مهر بورزد، به ما مهر ورزیده است. ای علی! شیعیان تو از تمام گناهان و عیب ها آمرزیده شده اند.

    ای علی! بشارت ده به شیعیانت که من هنگام قرارگرفتن در مقام محمود شفیع آنان خواهم بود. ای علی! شیعیان تو شیعه خدا، یاران تو یاران خدا و دوستان تو دوستان خدا می باشند و حزب تو حزب خداست. خوشبخت است آن که دارای ولایت توست و بدبخت است کسی که با تو دشمنی کند.

    ای علی! برای تو در بهشت گنجی است و تو مسلط بر آنی. جابر می گوید: روزی نزد پیامبر اکرم صلی ا...علیه و آله بودم، ناگاه رو به طرف علی بن ابیطالب (ع) کردند و فرمودند: ای ابوالحسن! آیا تو را مژده ای دهم؟

    عرض کرد: بلی ای رسول خدا(ص)، فرمودند: جبرئیل از طرف خداوند به من خبر داد که هفت خصلت به شیعیان و دوستدارانت عطا شد: مدارا با آنان هنگام مرگ، انس هنگام رمیدن و وحشت مردم، روشنی در هنگام تاریکی، ایمنی در هنگام برپایی قیامت، عدالت در میزان عمل، گذشتن از پل صراط، داخل شدن به بهشت قبل از سایر مردم، در حالی که نور ایمان پیشاپیش و سمت راست آنان در حرکت است. (مشکاة الانوار فی غررالاخبار، الفصل الرابع فی منزلة الشیعه)
    ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۲ ، ۱۰:۲۲
    عشاق المهدی