مسجدشهداءبجنورد

.
مسجدشهداءبجنورد

با سلام مسجدالشهداء شهرک شاهدبا زیر بنایی بیش از 1000متر با همت والای اهالی محله ساخته شده و هم اکنون نمازگزاران در سه نوبت (صبح ،ظهر،شب)نماز را به جماعت اقامه می نمایند
آدرس :استان خراسان شمالی بجنوردخیابان امام خمینی غربی شهرک شاهد

نویسندگان

۳۷ مطلب با موضوع «زندگی نامه ائمه» ثبت شده است

«غیاث الدین ابوالفتح عمر بن ابراهیم نیشابوری» مشهور به «خیام نیشابوری»، حکیم، ریاضی دان، ستاره شناس و شاعر به نام ایران در دروره سلجوقی است. وی در سال ۴۲۷ هـ . خ، در نیشابور به دنیا آمد. از همان دوران کودکی، به فراگیری علوم در نزد دانشمندان برجسته زادگاهش از جمله امام موفق نیشابوری پرداخت. وی پس از فراگیری علوم زمان خود و تبحر در ریاضیات و فلسفه، در سال ۴۶۱ هجری، زادگاه خود را به قصد کسب علم و دانش ترک و راهی سمرقند شد و در این شهر بود که با پشتیبانی  ابوطاهر عبدالرحمن بن احمد، قاضی القضات سمرقند، اثر مهم خود، یعنی «رساله فی البراهین علی مسائل الجبر و المقابله» را تالیف کرد.

بعد از مدتی و به دنبال دعوت جلال االدین ملک شاه سلجوقی و وزیرش  نظام الملک طوسی، خیام، عازم اصفهان شد و در آن جا، به همراه عده ای از دانشمندان و ریاضی دانان معروف زمان خود به انجام تحقیقات نجومی در رصدخانه ای که به دستور ملکشاه تاسیس شده بود، پرداخت و نتیجه این تحقیقات ، اصلاح تقویم رایج در کشورمان و تنظیم «تقویم جلالی» بود که به نام « جلال الدین ملک شاه » شهرت دارد.
خیام نیشابوری، بعد از وفات ملک شاه و کشته شدن نظام الملک، اصفهان را به قصد خراسان ترک کرد و باقی عمر خود را در شهرهای مهم خراسان، به ویژه نیشابور و مرو گذراند.
غیاث الدین ابوالفتح، علاوه بر اصلاح «گاهشمار ایران» و «محاسبه مدار گردش کره زمین به دور خورشید»، برای اولین با در «تاریخ علم ریاضی» توانست «معادله های درجه اول تا سوم» را دسته بندی کند و سپس با استفاده از «ترسیمات هندسی» مبتنی بر مقاطع مخروطی راه حلی کلی برای تمامی آن ها ارایه دهد. وی، همچنین برای اثبات «اصل توازی یا اصل پنجم مقاله اول اصول اقلیدس» گزاره هایی را بیان کرد و بدین ترتیب راه را برای «شکل گیری هندسه نا اقلیدسی» هموار کرد.
هرچند حکیم عمر خیام، بیشتر عمر خود را صرف ریاضی، ستاره شناسی، تاریخ و دیگر علوم زمان کرد و در این حوزه ها، از برجسته ترین دانشمندان ایران به شمار می رود، ولی بیشتر شهرت وی به خاطر رباعیاتش است که برای اولین بار توسط «فیتر جرالد» به انگلیسی ترجمه و منشر شد، ولی نخستین تصحیح معتبر رباعیات خیام به دست صادق هدایت انجام شد. صادق هدایت درباره علت مخفی بودن رباعیات خیام می گوید: « گویا ترانه‌های خیام در زمان حیاتش به واسطه تعصب مردم مخفی بوده و تدوین نشده و تنها بین یک دسته از دوستان همرنگ و صمیمی او شهرت داشته یا در حاشیه جنگ‌ها و کتب اشخاص باذوق به طور قلم‌انداز چند رباعی از او ضبط شده و پس از مرگش منتشر گردیده است.» باید اشاره کرد؛ معاصرانش هم چون نظامی عروضی و ابوالحسن بیهقی از رباعیات وی بی خبر بودند و یادی از آن نکرده اند.
حکیم عمر خیام نیشابوری پس از سال ها دانش اندوزی و تحقیق در حوزه های مختلف علمی، سرانجام در سال ۵۱۷ هـ . ق، در زادگاه خود « نیشابور » دیده از جهان فرو بست.

آثار بر جای مانده :

- رساله فی براهین الجبر و المقابله : درباره معادلات درجه سوم
- رساله کون و تکلیف : درباره حکمت خالق در خلق عالم و حکمت تکلیف
- رساله ای در شرح مشکلات کتاب مصادرات اقلیدس
- رساله میزان الحکمه : راه حل جبری مساله تعیین مقادیر طلا و نقره را در آلیاژ معین و به وسیله وزن های مخصوص به دست می دهد .
- القول علی اجناس التی بالاربعا : اثری درباره موسیقی
- رساله ضیاء العلی
- رساله ای در صورت و تضاد
- ترجمه خطبه ابن سینا
- رساله ای در صحت طرق هندسی برای استخراج جذر و کعب
- رساله مشکلات ایجاب
- رساله ای در طبیعات
- رساله ای در بیان زیج ملکشاهی
- رساله نظام الملک در بیان حکومت
- رساله لوازم الاکمنه
- رساله معراجیه
- رساله ای در علم کلیات
- رساله ای در تحقیق معنی وجود
- نوروزنامه
- رباعیات خیام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۱ ، ۱۴:۴۷
شهید گمنام

ابوسعید احمد بن محمد بن عبدالخلیل سجزی، از ریاضیدانان وستاره شناسان نامیایران است در قرن چهارم هجری و حدود سال ۳۳۰ هـ. ق، در سیستان به دنیا آمد. وی دوران کودکی و جوانی خود را در زادگاهش گذراند. ولی در اواسط عمر خود به شیراز سفر کرده و در آن جا ساکن شد.
ابوسعید سنجری، در رساله خود به نام «رساله المدخل الی علم الهندسه» درباره فعالیت های علمی خود می نویسد: « در سیستان ابزار عظیم و مهمی ساخته ام. مدلی از کل عالم، متشکل از افلاک، جرم های آسمانی، مدارهای حرکت آن ها و اندازه هایشان، مقدار فاصله ها و حجم های آن ها و شکل زمین، اماکن، شهرها، کوه ها، دریاها، بیابان ها، درون کره های توخالیو مشبک، آن را هیئت کل نامیده ام.»
ابوسعید سجزی همچنین در بخش هندسه، به حل مسئله تثلیث زاویه از طریق تقاطع یک دایره با هذلولی متساوی القطرین پرداخت و نام این روش را «هندسه ثابت» نامید. سنجزی برای اولین بار جبر هندسی را به حوزه سه بعدی توسعه داد که این رساله اولین نمونه متون در دوره اسلامی است. وی در حوزه ستاره شناسی نیز تبحر خاصی داشت به طوری که ساخت اسطرلاب زورقی از ابداعات وی در حوزه نجوم به شمار می رود و نشان از اعتقاد وی به حرکت وضعی زمین است.
ابوسعید سجزی سرانجام در سال ۴۱۴ هـ. ق، درگذشت.

آثار برجای مانده:

کتاب الاختیار، تحصیل القوانین الهندسه المحدود، الزایجات الکواکب، المدخل، رساله در حل ده مساله، رساله فی باب انقسام خط مستقیم ذی النهایه، رساله فی خواص الشکل الجسم الحادث، رساله فی عمل البرکار التام و هو برکار المخروط در خصوص ساختمان پرکار تام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۱ ، ۱۴:۴۴
شهید گمنام
1304 (مردادماه) تولد در محله‌ی شتربان تبریز، خیابان شمس تبریزی کنونی  1310: ورود به دبستان اعتماد، حضور در کلاس پایه سوم  1312: ترک تحصیل به خاطر فقر مالی، اشتغال به کار در کفاشی 1314: تحصیل در مدرسه طالبیه تبریز 1318: تحصیل در مدرسه مروی تهران 1320: تحصیل در مدرسه دارالشفای قم، پوشیدن لباس روحانیت 1321: مرگ مادر و بازگشت به تبریز 1322: هجرت به نجف اشرف و ادامه تحصیل در مدرسه صدر 1327: کسب درجه‌ی اجتهاد توسط حضرت آیت‌الله العظمی شیرازی 1327: انتشار اولین کتاب (الامر بین‌الامرین) به زبان عربی 1336: بازگشت به ایران 1337: اقامت یک ساله در مشهد مقدس، حضور در کلاس آیت‌الله میلانی 1338: اقامت در تهران، آغاز تدریس، تألیف و فعالیت گسترده علمی 1344: آغاز نگارش اولین جلد از مجلدات 15 گانه مثنوی معنوی 1356: آغاز تألیف و انتشار اولین جلد از مجلدات تفسیر نهج‌البلاغه 1357: پیروزی انقلاب اسلامی، ملاقات با رهبر انقلاب حضرت امام خمینی (ره) 1358: مرگ پدر 1376: برگزاری کنگره نکوداشت علامه جعفری در تهران با حضور دانشمندان و اندیشمندان بزرگ کشور 1377: (آبان ماه)وفات
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۱ ، ۱۴:۴۱
شهید گمنام
شیخ عبدالحسین امینی در سال 1281 هجری شمسی در شهر تبریز پا به دنیا گذاشت، پدر وی از دانشمندان متقی و پرهیزگاران زمان خود بود و عبدالحسین در کنار پدرش پرورش یافت و بعد از گذراندن مقدمات دانش ها در مدارس در محضر علمائی مانند سید محمد مولانا و سید مرتضی خسرو شاهی و شیخ حسین، به فرا گرفتن مراحل مختلف علوم اسلامی پرداخت. بعد از مدتی راهی نجف شد و در آنجا نزد استادان بزرگ به ادامه تحصیل نشست، از جمله سید محمد فیروزآبادی و سید ابوتراب خوانساری. مهم ترین مشخصه علامه امینی این بود که در اوان جوانی و زمانی که هنوز چند دهه باقی بود تا کتاب "الغدیر" را به رشته تحریر درآورد، از علمای بزرگ و مراجع رده اول اجازه اجتهاد و اجازه روایت دریافت داشت. هنگامی که به زادگاهش تبریز بازگشت، به مشاغل صنفی پرداخت و بسیار مورد توجه مردم بود. ولی از آن جهت که این شغل او را اقناع نمی کرد، بعد از زیارت نجف شروع به کار تألیف و تحقیق در آنجا کرد.
 
مرحوم علامه امینی در پاکی عمل و اخلاق اسلامی و صلاح نفس نیز عالمی بود برجسته و ربانی که کمتر کسی بدین مرحله رسیده است. این بزرگ مرد از جهات مختلف همچون علو طبع، صراحت لهجه زبان صدق گویا، استغنای از همه بی اعتنایی به ریاست قلم و بیان شیوا و رسا، قیافه جذاب و سیمای دلنشین و هیکلی متناس و آراستگی به صفات کریمه دیگر از قبیل توکل، شجاعت ادبی، خفض جناح در برابر حق، تنمر و ابراز شخصیت در برابر مخالف و در مقام دفاع از حقیقت و امثال اینها، در میان اقران کم نظیر خود، ممتاز بود.
علامه بزرگ سفرهای بسیاری انجام داد و در این سفرها حقایق شیعه را باز می گفت و در پی ایجاد یک اتحاد واقعی و راستین بین مسلمانان بود و چیزی که او را در این کار بسیار یاری می رساند خطابت و سخنرانی بی نظیر او بود. وی نطقی عجیب و مهیج داشت و چون دلیران سخن می راند لذا در مجالسش تا چند ده هزار نفر هم مجتمع بودند.
 
یکی از عمده ترین دلائل تألیف کتاب "الغدیر" ارادت علامه به علی بن ابیطالب(ع) بود او شیفته دریای بیکران ولایت بود و چنان در این دریای بیکران غوطه ور شد که خیال و اهداف دیگری برایش باقی نماند.
 
سرانجام پس از سال ها کار بی امان آن پیکر رشید زیر خرمن ها خاک رفت. او تا چهار سال به در گذشتش اهمیتی به بیماری خود نمی داد تا آن جا که اندک اندک بیماری شدت گرفت و در تهران در روز 12 تیرماه 1349 نزدیک اذان ظهر از جهان رخت بربست. پیکر وی بعد از چند روز به نجف حمل گشت و در کنار کتابخانه عمومی که خود مؤسس آن بود به خاک سپرده شد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۱ ، ۱۴:۳۳
شهید گمنام
بزرگ ترین دانشمند زمان خود در ریاضی، جغرافی، نجوم و تاریخ، در سال ۱۹۸ هـ . ق، در خوارزم متولد شد.
بر اساس نوشته مورخان؛ وی در زمان خلافت مامون، عضو دارالحکمه و نیز از جمله دانشمندانی بود که به عنوان ناظر بر رصد ستارگان، که در سال ۲۱۵ هـ . ق، به دستور مامون انجام شد، شرکت داشت. دارالحکمه محل تجمع دانشمندان به سرپرستی مامون بود.

خوارزمی«شهرت ابوجعفر محمد بن موسی خوارزمی، بیشتر در ریاضیات و به ویژه  جبر بود، به همین دلیل وی را «پدر جبر» نامیده اند. وی همچنین در حل «معادله های خطی» و «درجه دوم» استاد بود. یکی دیگر از مهم ترین کارهای وی، تهیه اطلسی از نقشه آسمان و زمین و همچنین اصلاح نقشه های جغرافیایی بطلمیوس است.
    خوارزمی در حدود سال ۲۳۶ هجری قمری در گذشت.


آثار برجای مانده :
کتاب جبر و مقابله: این کتاب مهم ترین کتاب خوارزمی و نیز اولین «کتاب جبری» است که وی در این کتاب به هیچ وجه از «حروف» و «علامت ها» استفاده نکرده ولی حل معادلات به دو روش که ما امروزه «جمع جبری» و «نقل جمعی» از یک طرف به طرف دیگر می نامیم ،‌انجام داده است.
دومین اثر خوارزمی «‌رساله ای است مقدماتی در حساب» که ارقام هندی در آن به بکار رفته و نخستین کتابی است که نظام ارزش مکانی را که از هند بود به صورت اصولی و منظم شرح می دهد.
اثر دیگر وی زیج السند هندی است که اولین اثر اخترشناسی به زبان عربی محسوب می شود و شکل جداول آن متاثر از جدول های بطلمیوس می باشد.
کتاب صوره الارض چهارمین اثر در زمینه گیتی شناسی است که شامل فهرست طول و عرض همه شهرهای بزرگ و اماکن آن زمان است. این اثر به احتمال زیاد مبتنی بر نقشه جهان نمای مامون است که به نوبه خود شامل جغرافیایی بطلمیوس بود.
آخرین اثر برجای مانده از وی رساله کوتاهی است درباره تقویم یهود. البته خوارزمی دو کتاب دیگر درباره «استرلاب» نوشته است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۱ ، ۱۴:۲۸
شهید گمنام

افلاطون می گوید: بی صبری، شخص را از هیچ رنجی نمی رهاند، بلکه درد جدیدی را برای از پا در آوردن او به وجود می آورد.




فیلسوف یونانی (428 – 348 ق.م)
افلاطون در سال 428 ق. م در یک خانواده اشرافی و اصیل آتنی متولد شد. نام اصلی او«آریستوکلس» بود و نام افلاطون، بعد ها به خاطر پیکر تنومندش به او داده شد. وی یکی از بزرگترین فلاسفه جهان به شمار می رود. دوره جوانی او با دوره درخشندگی فرهنگ آتنی همراه بود و در همان دوران، یعنی در سن بیست سالگی با سقراط ملاقات کرد و شاگرد او شد. بستگانش اصرار داشتند که او به حرفه خانوادگی خود یعنی سیاست بپردازد، اما وقتی محاکمه و مرگ استادش را به دست سیاستمداران مشاهده نمود، سیاست را رها کرد. او در محاکمه سقراط  حاضر بود و اتفاقات آن را در آثار خود ثبت کرد.
پس از مرگ استاد، افلاطون آتن را ترک نموده و به مناطق مختلفی نظیر مگارا و سیسیل سفر کرد که خطرات بزرگی هم برایش در برداشت؛ تا جایی که اسیر شد و حتی در معرض مرگ قرار گرفت؛ اما سرانجام آزاد شد و به آتن بازگشت.
افلاطون پس از بازگشت به آتن در سال 388 ق.م ، « آکاد می » خود را با هدف ترویج و تشویق بی طرفانه علم، در این شهر بنا نمود. آکادمی افلاطون را به حق می توان نخستین دانشگاه اروپایی نامید، زیرا در آنجا مطالعات و تحقیقات محدود به فلسفه محض نبود، بلکه رشته های وسیعی از علوم مانند ریاضیات، نجوم و علوم طبیعی را نیز در بر می گرفت. جوانان از شهرهای دور و نزدیک به آن جا می آمدند و علوم مختلف را فرا می گرفتند. یکی از همین جوانان، ارسطو بود که بعدها در زمره بزرگ ترین فلاسفه جهان قرار گرفت. افلاطون علاوه بر سرپرستی آکادمی و رهبری مطالعات، به تدریس هم می پرداخت و شاگردانش از درس های او یادداشت برمی داشتند. بسیاری از آثاری که از او باقی مانده، حاصل این یادداشت هاست.
در روانشناسی افلاطون، رفتارهای انسان از سه منبع میل، اراده و عقل سرچشمه می گیرد. میل انسان شامل مواردی نظیر تملک شهوت و غرایز می شود. هیجان هم مواردی مانند شجاعت، قدرت طلبی و جاه طلبی را در برمی گیرد. عقل نیز مسئول مواردی نظیر اندیشه، دانش و هوش است. منابع ذکر شده در افراد مختلف دارای درجات متفاوتی است. مثلا در بازاریان، کسبه و عموم مردم،«میل» نقش اصلی را در زندگی بازی می کند و در جنگجویان و لشگریان، «هیجان» نقش اصلی را بر عهده دارد. عقل نیز پایه رفتار حکماست.
بعد از این مقدمات، افلاطون شروع به ترسیم جامعه آرمانیش می کند و برای ایجاد آن، راهکاری هم ارائه می دهد. آرمانشهر او جامعه ای است که درآن هر کس با توجه به ذاتش، یعنی همان منابع رفتاری که ذکر شدند، در جای خودش قرار گرفته باشد. مثلا کسی که میل بالایی دارد، فقط مشغول کسب و کار خود شود و در کار سیاست دخالت نکند، یا کسی که از شجاعت و هیجان بالایی برخوردار است، شغل اش در جامعه نظامی باشد. در آرمانشهر افلاطون، سزاوارترین گروه برای حکومت، فلاسفه هستند که در آنها عنصر عقل در درجه بالایی قرار دارد (نوعی از نخبه گرایی).
اینجاست که افلاطون نیز مانند سقراط تمایلش را به آریستوکراسی (حکومت اشراف) نشان داده و به عناد با دموکراسی بر می خیزد. البته باید توجه داشت که اشراف یا شریفترین مردم برای حکومت الزاماً کسانی نیستند که دارای قدرت و ثروت اند؛ بلکه این افراد باید دارای حکمت باشند تا از شایستگی لازم برای حکومت برخوردار گردند.
از نگاه افلاطون، اصل و اساس سیاست برخاسته از مفهوم «عدالت» است و آنچه او را وامی دارد تا به بحث سیاست در کتاب جمهور بپردازد، چیزی جز بررسی عدالت در وجود انسان نیست. اساس استدلال او نیز بدین گونه است که انسان را نمونه کوچکتر یک شهر می داند و بحث را درباره شهر آغاز می کند تا با روندی قیاسی، نتیجه آن را به انسان نیز تعمیم دهد. از ویژگی های آرمانشهر افلاطون می توان موارد زیر را برشمرد :
-  منشا و ریشه آن عدالت است؛
- یکی از مبانی آن، اصل تقسیم کار و تخصصی شدن کار است؛
- غایت اصلی و اولیه آن اقتصادی است؛
- جامعه ای نخبه گرا و طبقاتی است.
در میان آراء و عقاید افلاطون، سه مساله وجود دارد که ارکان و مشخصات اصلى فلسفه وی را تشکیل مى‏دهد، و ارسطو در هر سه مساله با او مخالف بوده است.
1- نظریه مثل : طبق نظریه مثل، آنچه در این جهان مشاهده مى‏شود، اصل و حقیقت‏ اش در جهان دیگر وجود دارد و افراد این جهان به منزله سایه‏ها و عکس هاى حقایق آن جهانى مى‏باشند. مثلاً همه انسان هایی که در این جهان زندگى مى‏کنند، داراى یک اصل و حقیقت در جهان دیگر هستند و انسان اصیل و حقیقى، انسان آن جهانى است؛ این امر در مورد اشیاء نیز صدق می کند. افلاطون آن حقایق را « ایده» مى‏نامد. در دوره اسلامى، کلمه « ایده» به « مثال‏» ترجمه شده است و مجموع آن حقایق به نام « مثل افلاطونى ‏» خوانده مى‏شود.
افلاطون مانند فلاسفه پیش از سقراط  بر این باور بود که تمام طبیعت در حال حرکت و تغییر است. تمام چیزها از ماده ساخته شده اند و در اثر گذشت زمان دچار فرسایش می شوند؛ اما چیزهایی هم هستند که جاودانه و تغییر ناپذیرند؛ آنها قالب ها یا صورت های موجوداتند. مثلا تمام انسان ها به وجود می آیند و می میرند، اما یک چیزی هست که همه انسان ها به طور مشترک دارند و سبب می شود آنها را انسان بدانیم. آن چیز، الگو، قالب و یا همان صورت جاودانه و تغییرناپذیر انسان است.
به بیان دیگر، افلاطون به این نتیجه رسید که در ورای جهان مادی، باید حقیقتی نهان باشد. وی این حقیقت را عالم مثال (عالم این صورت ها) خواند. صورت های جاودان و تغییر ناپذیر موجودات طبیعت، در این عالم وجود دارند. حقایق و واقعیات عالم که جاودان و دگرگونی ناپذیرند، همان صورتها هستند و آنچه ما با حواس خود درک می کنیم (یعنی پدیده های طبیعی و محسوسات)، چیزی جز سایه های این حقایق نیست. تمام امورعالم چه مادی مانند حیوانات، جمادات و نباتات و چه غیر مادی مانند شجاعت، عدالت و دیگر فضایل اخلاقی، صور و حقایقی دارند که نمونه کامل این امور بوده و در عالم مثال قرار دارند. در نظر افلاطون، ما قادر نیستیم از چیزی که پیوسته در حال تغییر است، شناخت حقیقی پیدا کنیم.
جهان طبیعت پیوسته در حال تغییر است و شناخت حقیقی نمی تواند به آن تعلق بگیرد. در مورد عالم ظاهر، یعنی عالم محسوسات، فقط می توان با حدس و گمان حرف زد. شناخت حقیقی فقط به صورت ها یا مثال های عالم تعلق می گیرد؛ زیرا شناخت حقیقی، شناختی است که عقل به دست دهد و عقل نیز فقط  با امور جاودان و تغییر ناپذیر عالم، یعنی با مثال ها سر و کار دارد. در جهان محسوسات که شناخت ما از آن از راه کاربرد حواس و بنابراین ناقص است، همه چیز در حال تغییر است و هیچ چیز ثابت و دائمی نیست. در حقیقت، در این جهان، هیچ چیز هستی و وجود ندارد؛ بلکه این جهان، جهان نمودها و شدن هاست. چیزها می آیند و می روند و هیچ چیزی پایدار نیست و واقعیت ندارد.
2- نظریه مهم دیگر افلاطون درباره روح آدمى است. وى معتقد است که روح  قبل از تعلق به بدن، در عالمى برتر و بالاتر که همان عالم مثل است، مخلوق و موجود بوده و پس از خلق بدن، روح به آن تعلق پیدا مى‏کند و در آن جایگزین مى‏شود. به گفته وی، انسان نیز موجودی دوگانه است. ما بدنی داریم که به جهان محسوسات پیوند خورده و متغیر است، ولی روح فنا ناپذیری هم داریم که چون مادی نیست، می تواند به عالم مثال وارد شود. افلاطون معتقد بود که روح پیش از آنکه در جسم ظهور کند، در عالم مثال وجود داشته و مثل یعنی حقایق را درک کرده است؛ اما همین که به این دنیا آمده و در بدن انسان ظاهر می شود، همه مثالها را از یاد می برد؛ با این حال، خاطره ای مبهم از آن ها را به یاد دارد؛ به گونه ای که وقتی در جهان طبیعت با موجودات مختلف، شکل ها و صورتهای آنها روبرو می شود، به یاد عالم مثال و صورتهای آن می افتد و همین امر، حسرت بازگشت به جهان اصلی را در روح برمی انگیزد. بدین معنا، علم و شناخت حقیقی انسان چیزی جز یادآوری صورتهای جاودانه و حقایق اصلی عالم نیست. افلاطون می گوید که در عین حال، انسانها نمی خواهند روح خود را آزاد کنند تا به عالم مثال باز گردد.
3- نظریه سوم افلاطون که مبتنى بر دو نظریه گذشته و به منزله نتیجه‏گیرى از آن دو نظریه می باشد، این است که علم به معنی تذکر و یادآورى است، نه یادگیرى واقعى؛ یعنى هر چیز که ما در این جهان مى‏آموزیم، مى‏پنداریم چیزى را که نمى‏دانسته و نسبت به آن جاهل بوده‏ایم، براى اولین بار آموخته‏ایم، اما این درحقیقت‏ یادآورى آن چیزهایى است که قبلا مى‏دانسته‏ایم. زیرا گفتیم که روح قبل از تعلق خود به بدن، در عالمى برتر موجود بوده و در آن عالم، « مثل‏ » را مشاهده مى‏کرده است و چون حقیقت هر چیز،« مثال‏ » آن چیز است و روح ها قبلاً مثالها را ادراک کرده‏اند، پس قبل از آنکه وارد عالم دنیا شوند و به آن تعلق یابند، عالم به حقائق بوده‏اند؛ اما پس از تعلق به بدن، آن چیزها را از یاد برده اند.
بدن براى روح به منزله پرده‏اى است که مانع تابش نور و انعکاس صور در آینه است. در اثر دیالکتیک، یعنى بحث و جدل و روش عقلى، یا در اثر عشق (در اثر مجاهدت، ریاضت نفس و سیر و سلوک معنوى بنابر استنباط امثال شیخ اشراق) پرده از بین می رود، نور می تابد و صورت ظاهر می گردد.
فلسفه افلاطون یک فلسفه منسجم است که در اخلاق، هنر، سیاست و دیگر حیطه های فلسفه به طور گسترده ای وارد می شود. آراء او تا به امروز تاثیرات شگرفی را بر فلسفه و فرهنگ بشری بجا گذاشته است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۱ ، ۱۳:۵۴
شهید گمنام
دکتر حسابی می گوید:



دانش آنلاین: انسان عاشق زیبایی نمی شود،

بلکه آنچه عاشقش می شود در نظرش زیباست!

همه دوست دارند که به بهشت بروند،
ولی کسی دوست ندارد که بمیرد ... !

عشق مانند نواختن پیانو است،
ابتدا باید نواختن را بر اساس قواعد یاد بگیری. سپس قواعد را فراموش کنی و با قلبت بنوازی.

دنیا آنقدر وسیع هست که برای همه مخلوقات جایی باشد،
پس به جای آنکه جای کسی را بگیریم تلاش کنیم جای واقعی خود را بیابیم.

‏‏اگر انسانها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است؛
محبتشان نسبت به یکدیگر نامحدود می شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۱ ، ۱۳:۴۸
شهید گمنام